حوس عشق پارت ۴۴

بعد دیگه گریه نکردم و اونم اشکامو پاک کرد کوک:دوست ندارم از چشما خوشگلت اشک بیاد میخوای ببرمت بیرون من:آره به هوای بیرون نیاز دارم کوک:خیله خوب بعد رفتم آماده شدم باهم رفتیم بیرون کوک:بریم جایی که بهت گفتم که گلی که دوست داری بچینی من:باشه بریم بعد رفتیم یه جنگل سر سبز بود و پر گل بود آفتابم میزد رو گلا میتونستم گلمو اونجا پیدا کنم رفتم گشتم بلخره پیداش کردم من:جونگ کوک ایناهاشن بعد نشستم من:وایی سلام لیلیای من کوک:لیلی من:آره اسم دارن بعد جونگ کوک کمکم کرد گلا رو بچینم قشنگ ۲۰ تا دسته برداشتم که خیلی بوی خوبی میداد من:بیا کوک:خوب الان باید چیکار کنیم من:باید بریم خونه وسایلای عطرم تو خونس تو ساکمه کوک:عاه میتونی همینجا باشی من برم بیارمشون من:آره برو بعد رفت خونه بعد چند دقیقه اومد من بیشتر میکندم اومد کوک:بیا من:آه بدشون تویه جعبه بزرگ پلاستیکی چیده بودمشون من:کمکم میکنه تا درست کنم کوک:چرا که نه بعد نشستم رو زمین تا شب طول کشید درست کردنش که آخرم درست شد من:هاه بلخره درست شد بعد ریختمش تویه شیشه عطر یه عالمه شیشه عطر خوشگل و جور واجور داشتم یدونه خوشگلاشو برداشتم بعد ریختم تویه اون و درشم بستم من:بیا مال تو گفتی مال منم درست کن کوک:این مال منه اونم با دستای خوشگلت من:آره بعد رفتم پیشش کنارش نشستم یخورده زدم رو موچم بعد زدم به رفتم جلو عطر و به گردنش میزدم بعد رفتم جلو یه بوسه رو لباش زدم من:اینم عطرت کوک:مرسی عشقم اینو همیشه نگه میدارم من:فقط یه شرط نزار کسه دیگه ای این عطرتو بو کنه کوک:باشه نمیزارم من:فقط این میمونه ها کوک:خیلیم خوبه بعد یدونم زد به گردن من از عطرش بعد اومد دستشو گذاشت رو کمرم و سرشو برد تو گردنم و گردنمو بو میکرد بعد اومد سمت لبام همو موقع لباشو گذاشت رو لبام و لبامو مک میزد و میخورد پنج دقیقه همو بوسیدیم بعد جدا شدیم دستشو رو صورتم گذاشت و همینجوری به لبام نگاه میکرد انگوشتشو رو لبام میکشید دوباره لباشو گذاشت رو لبام و لبامو بوسید بعد جدا شد دیگه فقط با گردنم کار داشت و دوباره همونجوری مسیرشو عوض کرد رفت سمت گردنم دوباره و گردنمو میبوسید و بو میکرد کوک:صبر کن یه جای قشنگ بزنم یه تیکه از یقم رفته بود اونور و پایین گردنم یکم کنارش معلوم بود زد اونجا و رفت اونجا رو بو میکرد و میبوسید کوک:آخ چیکار کنم گیجم کرده