ماه عشق۵
#کوک
رفتم تو کلاس من:مایا حالت خوبه مایا:خوبم خوبم آخ ولی انگار یه چیزی پاچید تو چشمم من:چشماتو باز کن مایا:نمی تونم میسوزه من:باز کن چشماشو باز کرد قرمز ولی آبی مایا:آخ بعد میا اومد تو مایارو گرفت بلند کرد نشوندش رو صندلی میا:مایا تو ضعف کردی انگار مایا:من خوبم کمرم خورده به این میزه حتما باعث شده ضعف کنم میا:بشین برم برات یه چیزی بگیرم من:نمیخواد یه چیزی گرفتم مایا:چی گرفتی من:شیرموز مایا:نهههه شیرموز من:آره براتو خریدم یکیشم مال منه شیرموزو بهش دادم بعد پاشدم برگشتم سمت لویی رفتم جلوش لویی:ج ج جونگ کوک من:خفه شو حرف نزن فقط خفه شو تو این کارو کردی لویی:آره من کردم یدومه زدم تویه گوششش(من هعی حقش بود من جای تو بودم با پا میزدم تو دماغش😐) کوک:گفتم خفه شو یه بار بهت گفتم من تو رو نمیخوام دست از سر من بردار من یکی دیگرو دوست دارم مایا:جونگ کوک من:مایا هیششش من:کسی که دوسش دارم جلو چشمته و تو کاری کردی اینجوری شه برو خدارو شکر بخاطر مایا کاری باهات ندارم وگرنه یه کاری باهات میکردیم که آرزو مرگ کنی فهمیدی لویی:ی یعنی تو اون دختره ی عوضیو دوست داری من:هوشششش خفه شو درست زر زر کن بفهم چی از تو اون دهنت میاد بیرون جلوی من داری بهش توهین میکنی خیلی آشغالی بعد مایا اومد مایا:جونگ کوک بسه لیقت این با چند تا فحشم نیست ولش کن من:مایا تو هنوز حالت خوب نیست مایا:نه من خوبم اون شیرموزرو خورد بهتر شدم من:لویی همین الان گمشو از جلو چشام اونورگمشو با عصبانیت و گریه رفت بیرون من:دختر ه ی لوس ازخودراضی مایا:جونگ کوک خیله خوب رفت من:مایا خوبی یهو از حال رفت گرفتمش از پشت من:مایا مایا چرا یهو از حال رفتی میا:کوکی میخوای ببریش دکتر من:آره واجبه شاید ضربه شدیدی بهش خورده اینجوری شده شاید به سرش ضربه خورده میا:آره ببرش من به استاد میگم من:ممنون من:تهیونگگگ تهیونگو صدا زدم اومد تهیونگ:اوه مایا چی شده من:اون دختره لویی حلش داده تهیونگ:ول کن نیست این دختره من:میبرمش دکتر بی زحمت اون گیفه منم بیار جیمین:اگه خبری شد زنگ بزن خوب من:باشه تهیونگ:میدونم دختره قوی زود بهوش میاو ببرش من:میدونم از مدرسه یواشکی رفتم مایا رم بردم بیمارستان سوار ماشین شدم و رفتم سمت بیمارستان دکترو صدا زدم من:دکتر دکتر:نگران نباشید حالشون خوب میشه اومدن بردنش منم تو بیمارستان میرفتم اینور و اونور زنگ زدم به لویی با لحن عصبانی من:الو لویی گوش کن آوردمش بیمارستان بدون اگه بلایی سرش بیاد زندت نمیزارم فهمیدی قطع کردم بعد دکتر اومد من:آقای دکتر چی شد دکتر:حالش خوبه فقط اون ضربه ای که بهش خورده باعث شده ضعف کنه الان بهش سرم زدیم ولی بیهوش من:میتونم ببینمش دکتر:بله میتونید سرمشم تموم شد میتونید ببریدش من:ممنون
رفتم تو کلاس من:مایا حالت خوبه مایا:خوبم خوبم آخ ولی انگار یه چیزی پاچید تو چشمم من:چشماتو باز کن مایا:نمی تونم میسوزه من:باز کن چشماشو باز کرد قرمز ولی آبی مایا:آخ بعد میا اومد تو مایارو گرفت بلند کرد نشوندش رو صندلی میا:مایا تو ضعف کردی انگار مایا:من خوبم کمرم خورده به این میزه حتما باعث شده ضعف کنم میا:بشین برم برات یه چیزی بگیرم من:نمیخواد یه چیزی گرفتم مایا:چی گرفتی من:شیرموز مایا:نهههه شیرموز من:آره براتو خریدم یکیشم مال منه شیرموزو بهش دادم بعد پاشدم برگشتم سمت لویی رفتم جلوش لویی:ج ج جونگ کوک من:خفه شو حرف نزن فقط خفه شو تو این کارو کردی لویی:آره من کردم یدومه زدم تویه گوششش(من هعی حقش بود من جای تو بودم با پا میزدم تو دماغش😐) کوک:گفتم خفه شو یه بار بهت گفتم من تو رو نمیخوام دست از سر من بردار من یکی دیگرو دوست دارم مایا:جونگ کوک من:مایا هیششش من:کسی که دوسش دارم جلو چشمته و تو کاری کردی اینجوری شه برو خدارو شکر بخاطر مایا کاری باهات ندارم وگرنه یه کاری باهات میکردیم که آرزو مرگ کنی فهمیدی لویی:ی یعنی تو اون دختره ی عوضیو دوست داری من:هوشششش خفه شو درست زر زر کن بفهم چی از تو اون دهنت میاد بیرون جلوی من داری بهش توهین میکنی خیلی آشغالی بعد مایا اومد مایا:جونگ کوک بسه لیقت این با چند تا فحشم نیست ولش کن من:مایا تو هنوز حالت خوب نیست مایا:نه من خوبم اون شیرموزرو خورد بهتر شدم من:لویی همین الان گمشو از جلو چشام اونورگمشو با عصبانیت و گریه رفت بیرون من:دختر ه ی لوس ازخودراضی مایا:جونگ کوک خیله خوب رفت من:مایا خوبی یهو از حال رفت گرفتمش از پشت من:مایا مایا چرا یهو از حال رفتی میا:کوکی میخوای ببریش دکتر من:آره واجبه شاید ضربه شدیدی بهش خورده اینجوری شده شاید به سرش ضربه خورده میا:آره ببرش من به استاد میگم من:ممنون من:تهیونگگگ تهیونگو صدا زدم اومد تهیونگ:اوه مایا چی شده من:اون دختره لویی حلش داده تهیونگ:ول کن نیست این دختره من:میبرمش دکتر بی زحمت اون گیفه منم بیار جیمین:اگه خبری شد زنگ بزن خوب من:باشه تهیونگ:میدونم دختره قوی زود بهوش میاو ببرش من:میدونم از مدرسه یواشکی رفتم مایا رم بردم بیمارستان سوار ماشین شدم و رفتم سمت بیمارستان دکترو صدا زدم من:دکتر دکتر:نگران نباشید حالشون خوب میشه اومدن بردنش منم تو بیمارستان میرفتم اینور و اونور زنگ زدم به لویی با لحن عصبانی من:الو لویی گوش کن آوردمش بیمارستان بدون اگه بلایی سرش بیاد زندت نمیزارم فهمیدی قطع کردم بعد دکتر اومد من:آقای دکتر چی شد دکتر:حالش خوبه فقط اون ضربه ای که بهش خورده باعث شده ضعف کنه الان بهش سرم زدیم ولی بیهوش من:میتونم ببینمش دکتر:بله میتونید سرمشم تموم شد میتونید ببریدش من:ممنون
۲۴.۸k
۱۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.