نجوای عشق پارت ۱۶
من:انقدر دوسم داری کوک:معلومه من:آییی کوک:چی شد من:زخم لعنتی تیری که خوردم کوک:درد میکنه من:آره میگیره ول میکنه کوک:نگاه کنم از روم بلند شد منم دراز کشیده بودم بعد لباسمو زد بالا من:😳هی میزد بالاتر(عزیزم میخوای درش بیار😐😂🤣😂😂به خدا شوخی نمیکنم لباسمو در بیاری لباستو در میارم😐😈😂) دستشو زد رو شیکمم من:😳(این یعنی تحریک شده و منحرف شده😈داره هیز باری در میاره 😂😈) صورتشو برد قسمت لخت شیکمم و زبونشو اینه طعمش که شکار شده و میخواد بفهمه اول چه مزه ایه کشید و همچنان من:😳😳😳(جونگ کوک داره خطرناک میشه باید بگم جونگ کوک از تهیونگم بدتره الان بکنت فردا حامله ای شوخی کردم ولی از تهیونگ بدتره😈😂😂😂🤣) تو روز روشن یهو دستشو برد بالا تر و چشماش درشت شده بود و بسیار شیطانی شده بود یه نیش خند زد منم داشتم دیگه میترسیدم کاریم نمی تونستم بکنم منم هی تحریک میکرد دستش داشت به جاهای ناجور میرفت به سمت سینه هام که گوشیش زنگ خورد شبی هیولا ها شده بود که برا غذا شون آب از دهنشون میره اصلا به من نگاه نمیکرد از این میسوختم و وقتی گوشیش زنگ خورد ول کرد منم لباسمو دادم پایین من:بخیر گذشت 😧(منم در مرض سکته قلبی بودم😂🤣😫😪😂🤣😂😂) رفت گوشیشو جواب داد منم پاشدم نشستم رو تخت من:این دیگه چجور آدمیه(منظورش جونگ کوک بود)😈 هم خفنه هم ترسناک و هم منحرفه داشت با گوشیش حرف میزد یه نگاه به من کرد گفتم بزار ببینم با این انگوشت چجوری میشه انگوشتمو آوردم بالا و علامت فاکو نشونش دادم من:🖕😈😉 (حالا واکنش جونگ کوک) کوک:😈🖕 چشمکم باهاش زد و یه نیش خند شیطانیم زد(نویسنده مرد👻😂ترسناک شد نه) من:جون باو نه خودشه خاک تو سر چن اینو نشونش میدادم داد میزد میگم این با بقیه فرق داره😈👿
۱۳.۹k
۲۲ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.