راهکار باززنده سازی (احیای) «خویشفرمائیگرائی»-1 (ویرایش د
راهکار باززنده سازی (احیای) «خویشفرمائیگرائی»-1 (ویرایش دوم)
________________________________________________________
این نبود (فقدان) ترازش (تعادل) در پخش (توزیع) «دارائی ها» و «سرمایه ها» در هنگامهء «بهره کش سالاری» ؛ «نابهبودش» (ناسلامتی) «روان» ، «تن» ، «اندیشه و شناخت» ، «کردار» و «زیست بوم (محیط زیست)» را بهمراه آورده است ؛ جوریکه امروزه این «نابهبودش ها» (ناسلامتی ها) ، ستاره گرد (سیارهء) زمین را به لبهء بیچارگی کشانده است ؛ گرچه (در حالیکه) در هنگامهء برپائی «خویشفرمائیگرائی» ، مردم و «زیست بوم (محیط زیست)» ، از «بهبودش» (سلامتی) بسیار بالائی برخوردار بوده اند .
از سوی دیگر ، در چند فرستهء پیش دیدید که ، «دارائی ها» و «سرمایه هائی» که در نزد «بهره کشان» ، انباشته شده اند ؛ نه از راه انجام دادن «کارهای آبرومندانه» از سوی آنها ، بلکه از راه های نادرست و نادادگرایانه (ناعادلانه) بدست آمده اند . بیگمان (البته) بخش بسیار بسیار کوچکی از این «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، از «کارهای آبرومندانه» خودشان بدست آمده اند ، ولی چون «سرمایه های» این «کارهای آبرومندانه» ، از راه نادرست و نادادگرایانه بدست آمده اند ، تنها میتوان یک زندگی «میان اندازه» را دادآورد (حق) «بهره کشان» دانست.
پس برای باززنده سازی (احیای) آن «بهبودش» (سلامتی) هنگامهء «خویشفرمائیگرائی» ، باید نمودار دست چپ ، به نمودار دست راست دگرش یابد (تبدیل شود) ؛ و بواژگانی بهتر ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، میان «بهره دهندگان» یا همان مردم «بی دارائی» و «بی سرمایه» ، یا میان مردم «کم دارائی» و «کم سرمایه» پخش شود ، و دوباره «خویشفرمائیگرائی» برپا شود ؛ ولی این کار به این آسانی ها نیست .
این کار ، یا باید همگاهانه (بطور همزمان) از همهء کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود ؛ و یا از «کشور آمریکا» آغاز شود . اگر این کار ، همگاهانه (بطور همزمان) از هشتاد یا هفتاد درصد کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود ، هنوز میتوان امیدوار بود که این کار ، با پیروزی ، به سرانجام برسد ؛ ولی اگر کشوری بخواهد این کار را بتنهائی انجام بدهد ، با سخت ترین کیفر دهی ها از سوی «کشور آمریکا» ، روبرو خواهد شد ؛ که نداری (فقر) و بیچارگی را برای مردم آن کشور ببار خواهد آورد.
دشواری دیگری که بر سر راه به سرانجام رسیدن این کار هست ، اینستکه پس از پخش شدن «دارائی ها» و «سرمایه ها» ، «بهره دهندگان» ، «سرمایه های» تازه بدست آورده را برای خوشگذرانی های خود ، هزینه کنند ؛ و نه برای فرآوری (تولید) کردن کالاها و یاری ها (خدمات) . برای گذر کردن از این دشواری ، باید پیش از پخش کردن «سرمایه ها» ، با راه انداختن یک دورهء آموزشی ، «سپاه نوخویشفرمایاران» را پدید آورد . هر «نوخویشفرمایار» باید پایش (کنترل) چند «نوخویشفرما» را بپذیرد ، و آنها را یاری کند تا «نوخویشفرماها» بتوانند سودآورش (اقتصاد) خویشفرمائیگرایانهء خود را آغاز کنند . یادآوری میشود که در سال 1341 هجری خورشیدی ، محمدرضاشاه پهلوی ، به رعیت ها زمین داد ، و آنها را خویشفرما ساخت ؛ ولی چون آنها به فرمانبری از ارباب یا همان «رعیت دار» خو گرفته بودند ، نمیتوانستند در کار فرآوری (تولید) ، بر روی پاهای خودشان بیایستند ؛ پایابراین (بنابراین) ، زمینهایشان را میفروختند و به شهرها می آمدند ، تا بتوانند در بجاماندهء (باقیماندهء) «زیستبازهء خودشان» (عمرشان) ، از خوبی های (مواهب) شهرها ، مانند «سینماها» ، «کاباره ها» ، «پارک ها» و .... بهره ببرند ؛ که با برپا شدن «سپاه ترویج و آبادانی» ، این پدیدهء فروش زمین ها ، از میان رفت . بجز پدید آوردن «سپاه نوخویشفرمایاران» ، یک راهکار دیگر اینستکه ، تا صد یا دویست سال ، دادآورد (حق) فروش «سرمایهء» ناپولی (غیر پولی) مانند زمین ، یا رسهء (سهام) کارخانه ، از نوخویشفرمایان گرفته شود ؛ و سرمایهء پولی با پایشی (کنترلی) ویژه به ایشان داده شود.
________________________________________________________
این نبود (فقدان) ترازش (تعادل) در پخش (توزیع) «دارائی ها» و «سرمایه ها» در هنگامهء «بهره کش سالاری» ؛ «نابهبودش» (ناسلامتی) «روان» ، «تن» ، «اندیشه و شناخت» ، «کردار» و «زیست بوم (محیط زیست)» را بهمراه آورده است ؛ جوریکه امروزه این «نابهبودش ها» (ناسلامتی ها) ، ستاره گرد (سیارهء) زمین را به لبهء بیچارگی کشانده است ؛ گرچه (در حالیکه) در هنگامهء برپائی «خویشفرمائیگرائی» ، مردم و «زیست بوم (محیط زیست)» ، از «بهبودش» (سلامتی) بسیار بالائی برخوردار بوده اند .
از سوی دیگر ، در چند فرستهء پیش دیدید که ، «دارائی ها» و «سرمایه هائی» که در نزد «بهره کشان» ، انباشته شده اند ؛ نه از راه انجام دادن «کارهای آبرومندانه» از سوی آنها ، بلکه از راه های نادرست و نادادگرایانه (ناعادلانه) بدست آمده اند . بیگمان (البته) بخش بسیار بسیار کوچکی از این «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، از «کارهای آبرومندانه» خودشان بدست آمده اند ، ولی چون «سرمایه های» این «کارهای آبرومندانه» ، از راه نادرست و نادادگرایانه بدست آمده اند ، تنها میتوان یک زندگی «میان اندازه» را دادآورد (حق) «بهره کشان» دانست.
پس برای باززنده سازی (احیای) آن «بهبودش» (سلامتی) هنگامهء «خویشفرمائیگرائی» ، باید نمودار دست چپ ، به نمودار دست راست دگرش یابد (تبدیل شود) ؛ و بواژگانی بهتر ، باید «دارائی ها» و «سرمایه های» «بهره کشان» ، میان «بهره دهندگان» یا همان مردم «بی دارائی» و «بی سرمایه» ، یا میان مردم «کم دارائی» و «کم سرمایه» پخش شود ، و دوباره «خویشفرمائیگرائی» برپا شود ؛ ولی این کار به این آسانی ها نیست .
این کار ، یا باید همگاهانه (بطور همزمان) از همهء کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود ؛ و یا از «کشور آمریکا» آغاز شود . اگر این کار ، همگاهانه (بطور همزمان) از هشتاد یا هفتاد درصد کشورهای جهان بجز «کشور آمریکا» آغاز شود ، هنوز میتوان امیدوار بود که این کار ، با پیروزی ، به سرانجام برسد ؛ ولی اگر کشوری بخواهد این کار را بتنهائی انجام بدهد ، با سخت ترین کیفر دهی ها از سوی «کشور آمریکا» ، روبرو خواهد شد ؛ که نداری (فقر) و بیچارگی را برای مردم آن کشور ببار خواهد آورد.
دشواری دیگری که بر سر راه به سرانجام رسیدن این کار هست ، اینستکه پس از پخش شدن «دارائی ها» و «سرمایه ها» ، «بهره دهندگان» ، «سرمایه های» تازه بدست آورده را برای خوشگذرانی های خود ، هزینه کنند ؛ و نه برای فرآوری (تولید) کردن کالاها و یاری ها (خدمات) . برای گذر کردن از این دشواری ، باید پیش از پخش کردن «سرمایه ها» ، با راه انداختن یک دورهء آموزشی ، «سپاه نوخویشفرمایاران» را پدید آورد . هر «نوخویشفرمایار» باید پایش (کنترل) چند «نوخویشفرما» را بپذیرد ، و آنها را یاری کند تا «نوخویشفرماها» بتوانند سودآورش (اقتصاد) خویشفرمائیگرایانهء خود را آغاز کنند . یادآوری میشود که در سال 1341 هجری خورشیدی ، محمدرضاشاه پهلوی ، به رعیت ها زمین داد ، و آنها را خویشفرما ساخت ؛ ولی چون آنها به فرمانبری از ارباب یا همان «رعیت دار» خو گرفته بودند ، نمیتوانستند در کار فرآوری (تولید) ، بر روی پاهای خودشان بیایستند ؛ پایابراین (بنابراین) ، زمینهایشان را میفروختند و به شهرها می آمدند ، تا بتوانند در بجاماندهء (باقیماندهء) «زیستبازهء خودشان» (عمرشان) ، از خوبی های (مواهب) شهرها ، مانند «سینماها» ، «کاباره ها» ، «پارک ها» و .... بهره ببرند ؛ که با برپا شدن «سپاه ترویج و آبادانی» ، این پدیدهء فروش زمین ها ، از میان رفت . بجز پدید آوردن «سپاه نوخویشفرمایاران» ، یک راهکار دیگر اینستکه ، تا صد یا دویست سال ، دادآورد (حق) فروش «سرمایهء» ناپولی (غیر پولی) مانند زمین ، یا رسهء (سهام) کارخانه ، از نوخویشفرمایان گرفته شود ؛ و سرمایهء پولی با پایشی (کنترلی) ویژه به ایشان داده شود.
۷.۴k
۱۹ خرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.