عشق بی انتها پارت ۵۵
#کوک
خیلی باهام سرد برخورد میکرد انگار که از سفر شروع کردیم و تازه آشنا شدیم بوساگ:خیلی ممنونم که منو آوردی بیمارستان من:خواهش میکنم واقعا چیزی یادت نمیاد بوساگ:باید بادم بیاد دیگه چیزی نگفتم و رفتم بیرون تهیونگ:کوک چی شد من:تهیونگ اون اون حافظشو از دست داده منو یادش نمیاد و ممکنه خیلی طول بکشه تا برگرد تهیونگ من چجوری چند سال بدون اون زندگی کنم دووم نمیارم تهیونگ:جونگ کوک تو باید قوی باشی اون دوباره حافظشو به دست من:میدونم ولی از اینکه باهام بدون هیچ حسی حرف میزنه دیوونه میشم متنفرم بعد رفتم تو دسشوی در و بستم شیر آبو باز کردم خودمو تو آیینه نگاه کردم بعد به صورتم آب پاچیدم و شیر آبو بستم گریه کردم قلبم تیر میکشید من:اگه من اون عوضیو که باعث اینکار شد رو پیدا کنم یه بلایی سرش میارم که هزار بار آرزوی مرگ کنه کثافت پاشدم اشکامو پاک کردم و جدی شدم رفتم بیرون پیش تهیونگ داشتم میرفتم اومد جلوم تهیونگ:کجا میری جونگ کوک من:میرم اداره ی پلیس تو همینجا بمون رفتم سوار ماشین شدم رسیدم به اداره پلیس و گفتم که چه اتفاقی افتاده یه عکس بهم نشون داد پلیس:ما یه سال دنبال یه فردی هستیم که قبلنا افتاد زندان و فرار کرد همشم یه چیز میگفت بوساگ پیدات میکنم من:خودشه اون بوده زده بهش و در رفته عوضی پلیس:ما هرکاری که بتونیمو میکنیم من:فقط پیداش کردین به من خبر بدین پلیس:حتما و بعد خداحافظی کردم خیلی عصبی بود پامو که از اداره پلیس بیرون گذاشتم یکی صدام زد گفت هی آقا خوشگله برگشتم من:بله شما اومد جلوم گفت میدونی من کیم من:برای چی بدونم تو کی هستی گفت بریم یکم بالا تر منو برد یه جا و وایسادم من:چرا منو آوردین اینجا گفت من دوست پسر سابق بوساگم و کسی که به بوساگ زد من:تو دوست پسر سابق بوساگی خیلی داشت زر میزد گردنمو کج کردم تا گفت بوساگ قاطی کردم یدونه با مشت زدم تو صورتش من:عوضی اسم بوساگو به زبون کثیفت نیار پاشد وایساد و خون گوشه دهنشو پاک کردو گفت هه چه دوست پسر جنتلمنی یقشو گرفتم کشیدم سمت خودم من:کثافت میدونی چه بلایی سرش آورد آره میدونی چه بلایی سرش اومده گفت برام مهم نیست دوباره کوبیدم تو صورتش و کتکش میزدم من:تو آشغال لیاقت بوساگو نداری اسمشو به زبونت نیار هیچ وقت میکشمت من میکشمت بعد یقشو ول کردمو رفتم بیمارستان تهیونگ اومد پیشم تهیونگ:جونگ کوک حالت خوبه یه نگاه به دستم کرد تهیونگ:پسر چیکار کردی دعوا کردی من:تهیونگ پیداش کردم با پای خودش اومد پیشم گرفتم زدمش کثافت عوضی به خدا میخواستن یه بلایی سرش بیار تهیونگ:آروم باش کوک من:چجوری آروم باشم دارم خفه میشم دستمو کردم لایه موهام و یه نفس عمیق کشیدم من:تهیونگ من میرم خونه فردا دوباره میام تهیونگ:باشه برو
خیلی باهام سرد برخورد میکرد انگار که از سفر شروع کردیم و تازه آشنا شدیم بوساگ:خیلی ممنونم که منو آوردی بیمارستان من:خواهش میکنم واقعا چیزی یادت نمیاد بوساگ:باید بادم بیاد دیگه چیزی نگفتم و رفتم بیرون تهیونگ:کوک چی شد من:تهیونگ اون اون حافظشو از دست داده منو یادش نمیاد و ممکنه خیلی طول بکشه تا برگرد تهیونگ من چجوری چند سال بدون اون زندگی کنم دووم نمیارم تهیونگ:جونگ کوک تو باید قوی باشی اون دوباره حافظشو به دست من:میدونم ولی از اینکه باهام بدون هیچ حسی حرف میزنه دیوونه میشم متنفرم بعد رفتم تو دسشوی در و بستم شیر آبو باز کردم خودمو تو آیینه نگاه کردم بعد به صورتم آب پاچیدم و شیر آبو بستم گریه کردم قلبم تیر میکشید من:اگه من اون عوضیو که باعث اینکار شد رو پیدا کنم یه بلایی سرش میارم که هزار بار آرزوی مرگ کنه کثافت پاشدم اشکامو پاک کردم و جدی شدم رفتم بیرون پیش تهیونگ داشتم میرفتم اومد جلوم تهیونگ:کجا میری جونگ کوک من:میرم اداره ی پلیس تو همینجا بمون رفتم سوار ماشین شدم رسیدم به اداره پلیس و گفتم که چه اتفاقی افتاده یه عکس بهم نشون داد پلیس:ما یه سال دنبال یه فردی هستیم که قبلنا افتاد زندان و فرار کرد همشم یه چیز میگفت بوساگ پیدات میکنم من:خودشه اون بوده زده بهش و در رفته عوضی پلیس:ما هرکاری که بتونیمو میکنیم من:فقط پیداش کردین به من خبر بدین پلیس:حتما و بعد خداحافظی کردم خیلی عصبی بود پامو که از اداره پلیس بیرون گذاشتم یکی صدام زد گفت هی آقا خوشگله برگشتم من:بله شما اومد جلوم گفت میدونی من کیم من:برای چی بدونم تو کی هستی گفت بریم یکم بالا تر منو برد یه جا و وایسادم من:چرا منو آوردین اینجا گفت من دوست پسر سابق بوساگم و کسی که به بوساگ زد من:تو دوست پسر سابق بوساگی خیلی داشت زر میزد گردنمو کج کردم تا گفت بوساگ قاطی کردم یدونه با مشت زدم تو صورتش من:عوضی اسم بوساگو به زبون کثیفت نیار پاشد وایساد و خون گوشه دهنشو پاک کردو گفت هه چه دوست پسر جنتلمنی یقشو گرفتم کشیدم سمت خودم من:کثافت میدونی چه بلایی سرش آورد آره میدونی چه بلایی سرش اومده گفت برام مهم نیست دوباره کوبیدم تو صورتش و کتکش میزدم من:تو آشغال لیاقت بوساگو نداری اسمشو به زبونت نیار هیچ وقت میکشمت من میکشمت بعد یقشو ول کردمو رفتم بیمارستان تهیونگ اومد پیشم تهیونگ:جونگ کوک حالت خوبه یه نگاه به دستم کرد تهیونگ:پسر چیکار کردی دعوا کردی من:تهیونگ پیداش کردم با پای خودش اومد پیشم گرفتم زدمش کثافت عوضی به خدا میخواستن یه بلایی سرش بیار تهیونگ:آروم باش کوک من:چجوری آروم باشم دارم خفه میشم دستمو کردم لایه موهام و یه نفس عمیق کشیدم من:تهیونگ من میرم خونه فردا دوباره میام تهیونگ:باشه برو
۱۲.۳k
۰۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.