با ذوق،شیشه ی مه گرفته را، پاک کردم که برف را ببینم دونفر،دست دردست،عاشقانه روی برفها قدم میزدند، آه،تمام تنم لرزید باز حسرت نبودنت دلم را سوزاند از برف هم متنفر شدم....
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.