نجوای عشق پارت ۹۷
رسیدیم تهیونگ تا اینجا صد بار رفت اون دنیا برگشت بعد از ماشین پیاده شدم تهیونگ به زور اومد بیرون رزی اومد بیرون رفت سمت تهیونگ رزی:عه عزیزم چی شده تهیونگ:رزی به بچمون بگو پدرت شادروان مرد تا اینجا صدبار رفتم اون دنیا از بس تند میرفت به دخترمون بگو انتقام بگیره رزی:پاشو پاشو لباست کثیف میشه رفتم تو باید از بین اون همه مرده رد میشدی(هوم از این صحنه ها که باید عشقتو پیدا کنی😭😭😂😂😂)
از زبون خودم
همینجوری تو سالن بودم که انگار جونگ کوک صدام کرد در و باز کردم رفتم بیرون بین اون همه پرده و بلخره پیداش کردم
از زبون جونگ کوک
بلخره پیداش کردم پرده رو زدم کنار و دیدمش قشنگ جلو روم بود با دیدنش سرجام موندم خیلی خوشگل شده بود چشماش دیوونه کننده شده بود اونم با لباس سفید بعد به خودم اومدم و رفتم جلو من:عشقم نایکا:جونگ کوک من:خ خ خ خ عه خیلی خوشگل شدی نایکا:توهم خیلی خوشتیپ و جذاب شدی لعنتی فکر کنم تا شب نتونم چشم ازت بردارم من:منم همینطور
بعد رفتیم باغ تهیونگو رزی هم اززبون خودم
اومدن ولی ما جلو رفتیم رسیدیم به باغ و رفتیم تو نشستیم عاقدم اومد رزی و تهیونگ شاهد عقدشون بودن عاقد یکم دیر کرده بود بچه رزیم خراب کاری میکرد جونگ کوک انگار بچه گیر آورده کوک:نکن دسته جونگ کوک و گرفته بود و ذوق میکرد من:ای جان بچه داره بهت محبت میکنه بعد رفتم در گوشش گفتم عوضی اونم اومد در گوشم گفت کوک:میدونم چون بچه ها رو دوست دارم دوست دارم باهاش شوخی کنم به توچه توله من:عنتر کوک:بهت نشون میدم این عاقد چرا نمیاد من:تو ترافیک مونده قطعا کوک:اوووو دانشمند ما که اومدیم ترافیک نبود من:منو مسخره میکنی کوک:نه نکردم من:حالا ببین عاقد اومد بعد نشست اول از جونگ کوکپرسید گفت بله بعد از من پرسید سه بارم پرسید منم الکی برای اینکه حرص جونگ کوک و درارم گفتم من:نهههههه کوک:چرا رزی:نایکا من:😉 کوک:نایکا یدونه زدم رو پاش بعد گفتم شوخی کردم من:بلههه عاقد:قبول نیست کوک:چیی بعد جونگ کوک رفت در گوشش یه چیزی گفت که اونم گفت باشه عاقد یه بار دیگه پرسید من:بله امضاع کردیم بعد کیک آوردن سه طبقه بود کیک و بریدیم باهم و بعد گذاشتیم تو دهن هم همه:هوووووو👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 بعد رقصیدیم جونگ کوک یه دستشو گذاشت دور کمرم و یه دستمو گرفت منم دستمو گذاشتم رو شونش بعد آخرش که خواست خم کنه پامو دور یکی از پاهاش حلقه کردم و منو برگردوند(اینجا رو صحنه آهسته کنید تو ذهنتون وقتی خم میشه☺😂😂😂) خم کرد کوک:توهنوز هم همون نایکا رقاص خودمی من:توهم هنوزم همون جذابی بودی که بودی ولی امروز جذاب تر شدی کوک:عاشق تعریف کردناتم من:ولی خیلی پرررو میشی بعدش☺😂😂 کوک:گربه وحشی من من:گرگ درنده ی من
از زبون خودم
همینجوری تو سالن بودم که انگار جونگ کوک صدام کرد در و باز کردم رفتم بیرون بین اون همه پرده و بلخره پیداش کردم
از زبون جونگ کوک
بلخره پیداش کردم پرده رو زدم کنار و دیدمش قشنگ جلو روم بود با دیدنش سرجام موندم خیلی خوشگل شده بود چشماش دیوونه کننده شده بود اونم با لباس سفید بعد به خودم اومدم و رفتم جلو من:عشقم نایکا:جونگ کوک من:خ خ خ خ عه خیلی خوشگل شدی نایکا:توهم خیلی خوشتیپ و جذاب شدی لعنتی فکر کنم تا شب نتونم چشم ازت بردارم من:منم همینطور
بعد رفتیم باغ تهیونگو رزی هم اززبون خودم
اومدن ولی ما جلو رفتیم رسیدیم به باغ و رفتیم تو نشستیم عاقدم اومد رزی و تهیونگ شاهد عقدشون بودن عاقد یکم دیر کرده بود بچه رزیم خراب کاری میکرد جونگ کوک انگار بچه گیر آورده کوک:نکن دسته جونگ کوک و گرفته بود و ذوق میکرد من:ای جان بچه داره بهت محبت میکنه بعد رفتم در گوشش گفتم عوضی اونم اومد در گوشم گفت کوک:میدونم چون بچه ها رو دوست دارم دوست دارم باهاش شوخی کنم به توچه توله من:عنتر کوک:بهت نشون میدم این عاقد چرا نمیاد من:تو ترافیک مونده قطعا کوک:اوووو دانشمند ما که اومدیم ترافیک نبود من:منو مسخره میکنی کوک:نه نکردم من:حالا ببین عاقد اومد بعد نشست اول از جونگ کوکپرسید گفت بله بعد از من پرسید سه بارم پرسید منم الکی برای اینکه حرص جونگ کوک و درارم گفتم من:نهههههه کوک:چرا رزی:نایکا من:😉 کوک:نایکا یدونه زدم رو پاش بعد گفتم شوخی کردم من:بلههه عاقد:قبول نیست کوک:چیی بعد جونگ کوک رفت در گوشش یه چیزی گفت که اونم گفت باشه عاقد یه بار دیگه پرسید من:بله امضاع کردیم بعد کیک آوردن سه طبقه بود کیک و بریدیم باهم و بعد گذاشتیم تو دهن هم همه:هوووووو👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏 بعد رقصیدیم جونگ کوک یه دستشو گذاشت دور کمرم و یه دستمو گرفت منم دستمو گذاشتم رو شونش بعد آخرش که خواست خم کنه پامو دور یکی از پاهاش حلقه کردم و منو برگردوند(اینجا رو صحنه آهسته کنید تو ذهنتون وقتی خم میشه☺😂😂😂) خم کرد کوک:توهنوز هم همون نایکا رقاص خودمی من:توهم هنوزم همون جذابی بودی که بودی ولی امروز جذاب تر شدی کوک:عاشق تعریف کردناتم من:ولی خیلی پرررو میشی بعدش☺😂😂 کوک:گربه وحشی من من:گرگ درنده ی من
۱۳.۸k
۳۰ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.