رویایی که تبدیل به واقعیت شد پارت ۶۰
من:آرمیارو چی میگی(به دست اونا کشته خواهی شد😂😂🤣🤣🤣😁)میکشنم کوک:پ یه کاری کنیم از در خونه پاتو بیرون نزار(یا خدا قیصر😐😂😂🤣🤣پاتو از در خونه بیرون بزاری جفت پاهاتو قلم میکنه😐😂😂)من:شوخی کردم کوک:منم شوخی کردم هههههه من:ههههههه😂 کوک:اونام باید قبول کنن (دقت بفرمایید گائول هنوز هم رو کول جونگ کوکه😐😂🤣🤣) کوک:بگیم یا نگیم من:استرس گرفتم کوک:مگه میخوای کنکور سراسری بدی 😐😂(خوب اومد😂) من:از اونام سخت تره😞😂 کوک:من نمیدونم میگم من:بگو بگو همینجوری بودیم که نامجون گفت نامجون:پسرا یه خبر کوک:چه خبری تهیونگ:چه خبری جین:.... جیمین:.... نامجون:ما یه کنسرت تو فرانسه داریم کوک:اوه من:عااا نامجون:فقط یه مشکلی این وسط هست که جونگ کوک به تو مربوط کوک:چی نامجون:گائول نمی تونه بیاد کوک:چییییییییییی(خونه لرزید فرزندم😐😂😂🤣)کوک:چرا نمی تونه بیاد نامجون:چون اون فقط مال اینجاست و باید بدونیم اون خودشون گیریمور دارن کوک:یعنی بزارم تنها اینجا بمونه نامجون:چاره ای نیست یه نگاه به جونگ کوک کردم دیدم ناراحته رفتم جلوش من:جونگ کوکم ناراحت نباش کوک:حالا چقدر میمونیم نامجون: چهار روزس کوک:من چهار روزه چجوری تحمل کنم(بمیرم براش😭) کوک:کی باید بریم نامجون:فردا کوک:عهاااااا😢 من:😢 کوک:یه روز بعد بدون اینکه به من نگاه کنه رفت تو اتاق تهیونگ:خیلی ناراحت شد بعد دوییدم رفتم تو اتاق باهاش جونگ کوک پشتش بهم بود من:جونگ کوکم بعد برگشت اومد سمتمو بغلم کرد کوک:کاش نمیرفتم کاش توهم میومدی من:عزیزم فقط چهار روزه کوک:من تا اون موقع داغون میشم خوب من:تو فقط بهم زنگ بزن کوک:اون چه فایده داره انگار اصلا ناراحت نیستیا من:جونگ کوک اگه منو نگاه کنی منم ناراحتم کوک:نمیخوام برم بدون تو نمیرم من:جونگ کوک ولی باید بری نمی تونی نری کوک:لعنتی من:😭😭😭 کوک:😭😭😭😭 کوک:پس فکر کنم امشب فقط باهم باشیم فقط من:باشه کوک:😢گائولم عزیزدلم
جونگ کوک تا شب از من چشم برنداشت و فقط منو تو بغلش گرفته بود و همینجوری اینه بچه ها که نمیخوان از عروسکشون دست بکشن منو تو بغلش محکم گرفته بود این دستمو ول نمیکرد کوک:خیلی ناراحتم که چهار روز ازت دور باشم من:جونگ کوک تو فقط باید تحمل کنی بعدشم گوشی که داری هر وقت خواستی بهم زنگ بزن کوک:چه فایده داره وقتی فقط میتونم صداتو بشنوم من خودتم میخوام من:فدات شم بعد منم گرفتم بغلش کردم یهو زد زیر گریه من:وایی چرا گریه میکنی عزیزم گریه نکن تو رو خدا کوک:😭😭😭 من:جونگ کوک گریه نکن😭😭😭کوک:نه الان شب شده و من فردا صبح نمیبینمت من:الهی من فدات شم گریه نکن کوک:خیله خوب گائول میخوام محکم تو خواب بغلت کنم ولی چجوری اونور بدون بغل تو دووم بیارم آخه
هیچی نمیگفتم
جونگ کوک تا شب از من چشم برنداشت و فقط منو تو بغلش گرفته بود و همینجوری اینه بچه ها که نمیخوان از عروسکشون دست بکشن منو تو بغلش محکم گرفته بود این دستمو ول نمیکرد کوک:خیلی ناراحتم که چهار روز ازت دور باشم من:جونگ کوک تو فقط باید تحمل کنی بعدشم گوشی که داری هر وقت خواستی بهم زنگ بزن کوک:چه فایده داره وقتی فقط میتونم صداتو بشنوم من خودتم میخوام من:فدات شم بعد منم گرفتم بغلش کردم یهو زد زیر گریه من:وایی چرا گریه میکنی عزیزم گریه نکن تو رو خدا کوک:😭😭😭 من:جونگ کوک گریه نکن😭😭😭کوک:نه الان شب شده و من فردا صبح نمیبینمت من:الهی من فدات شم گریه نکن کوک:خیله خوب گائول میخوام محکم تو خواب بغلت کنم ولی چجوری اونور بدون بغل تو دووم بیارم آخه
هیچی نمیگفتم
۱۴.۶k
۱۶ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.