حوس عشق پارت ۴۱
بعد از هم جدا شدیم دوباره کنارم خوابید و خوابمون صبح از خواب بیدار شدم تو بغل جونگ کوک بودم بلند شدم رفتم صبحونه رو آماده کردم بعد کرمم گرفت رفتم وسایل آرایشامو برداشتم رفتم تو اتاق جونگ کوک قشنگ طاق باز خواب بود رفتم مداد چشممو برداشتم دور چشمشو قشنگ شبی جن کردم بعد رفتم رژلب قرمز قرمزمو برداشتم مالیدم رو لباش(بچه سکته میکنه😐😂😂🤣😂😂) قشنگ تا ابروشو مشکی کردم پررنگ(برو دعا پاک شه😐😂😂🤣🤣) بعد رفتم بیرون وسایلامو جمع کردم خودم پشمام ریخت بعد رفتم تو آشپز خونه داشتم صبحونه آماده میکردم یهو دیدم جونگ کوک بیدار شد (فقط خدا بهت رحم کنه😐😂😂🤣😂) بعد گفت صبح بخیر و بعد رفت تو دسشویی رفتم جلو در دسشویی یهو داد زد کوک:میرااااااااااااااا میککککککککششششسشمممممتتتتتتتتت بعد منم دوییدم رفتم قایم شدم جونگ کوک از دسشویی اومد بیرون دنبال من میگشت کوک:میرا کجایی بعد همه اومدن تا جونگ کوک و دیدن ترسیدن داد زدن کوک:خفه میرا کو تهیونگ:میرا اینکارو کرد کوک:بله تهیونگ:میرا هرجا هستی بیا بیرون تا جرمت سنگین نشده بعد اومدم بالا من:دالی کوک:وایسا همونجا من:😝 بعد دوییدم در رفتم جونگ کوک دورخونه دنبالم میکرد کوک:توله سگ وایسا همونجا(فحشم خورد😐😂😂🤣😂😂) من:نه بعد رفتم تو دسشویی درم بستم قفل کردم کوک:میرا میای بیرون از اون تو بیرون بلخره من:نه نمیام
از زبون جونگ کوک
رفتم یه ماژیک مشکی برداشتم
#انتقام_سخت 😁
بعد خندیدم من:هیششش😁 میرا عشقم بیا بیرون کاریت ندارم بخشیدمت عشقم میرا:آره تو من:به خدا بیا دیگه
از زبون خودم
لای در و باز کردم کوک:نمیای بعد در و کامل باز کردم یهو دسته منو محکم گرفت کشید محکم گرفتم کوک:حالا دیگه منو آرایش میکنی من:جونگ کوک ولم کن کوک:اواواواو نه بعد بردم تو اتاق من در رفتم ولی اومد دنبالم پیرنمو گرفت و منو بلند کرد زیر پامو با کمرمو گرفت بردم تو اتاق مثل این گربه ها تو بغلش دست و پا میزدم من:جونگ کوک ولم کن کوک:نوچ بعد بردم تو اتاق درم بست انداختم رو تخت اومد روم رو شیکمم نشست یهو یه ماژیک از تو دستش نشون داد من:نه کوک:آره دوتا دستامو گرفت برد بالا سرم با یه دستش گرفت اون انگوشتشم وسطش بود بعد در ماژیک و با دهنش باز کرد و رو صورتم نقاشی کشید بعد یه نگاه بهم انداخت لباشو زد رو لبام و بعد جدا شد کوک:الان شدیم دو تا هیولا بعد از روم پاشد رفت اونور من:آیینه کوک:خیله خوب بعد رفت برام آیینه آورد نگاه کردم خودمو بعد جونگ کوکم از بغل بغلم کرد و قشنگ صورتامون شد قاب تو آیینه قشنگ لپشو به لپم چسبوند کوک:دیدی گوشیشو برداشت عکس انداخت قشنگ همونجوری ژست تو آیینه بعد انداخت بعد خودمونو ضرب دری کردیم من رفتم اونوری قشنگ
از زبون جونگ کوک
رفتم یه ماژیک مشکی برداشتم
#انتقام_سخت 😁
بعد خندیدم من:هیششش😁 میرا عشقم بیا بیرون کاریت ندارم بخشیدمت عشقم میرا:آره تو من:به خدا بیا دیگه
از زبون خودم
لای در و باز کردم کوک:نمیای بعد در و کامل باز کردم یهو دسته منو محکم گرفت کشید محکم گرفتم کوک:حالا دیگه منو آرایش میکنی من:جونگ کوک ولم کن کوک:اواواواو نه بعد بردم تو اتاق من در رفتم ولی اومد دنبالم پیرنمو گرفت و منو بلند کرد زیر پامو با کمرمو گرفت بردم تو اتاق مثل این گربه ها تو بغلش دست و پا میزدم من:جونگ کوک ولم کن کوک:نوچ بعد بردم تو اتاق درم بست انداختم رو تخت اومد روم رو شیکمم نشست یهو یه ماژیک از تو دستش نشون داد من:نه کوک:آره دوتا دستامو گرفت برد بالا سرم با یه دستش گرفت اون انگوشتشم وسطش بود بعد در ماژیک و با دهنش باز کرد و رو صورتم نقاشی کشید بعد یه نگاه بهم انداخت لباشو زد رو لبام و بعد جدا شد کوک:الان شدیم دو تا هیولا بعد از روم پاشد رفت اونور من:آیینه کوک:خیله خوب بعد رفت برام آیینه آورد نگاه کردم خودمو بعد جونگ کوکم از بغل بغلم کرد و قشنگ صورتامون شد قاب تو آیینه قشنگ لپشو به لپم چسبوند کوک:دیدی گوشیشو برداشت عکس انداخت قشنگ همونجوری ژست تو آیینه بعد انداخت بعد خودمونو ضرب دری کردیم من رفتم اونوری قشنگ
۸۰.۳k
۱۵ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.