یکی از برنامه های همیشگی و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا د
یکی از برنامه های همیشگی و هر هفته ی ما زیارت مزار شهدا در بهشت زهرا سلام الله علیها بود. همراه احمد آقا می رفتیم و چقدر استفاده می کردیم. خاطرم هست که یکی از هفته ها تعداد بچه ها کم بود. برای ما از ارادت شهدا به معصومین و مقام شهادت و ... می گفت. در لابه لای صحبت های احمد آقا به سر مزار شهیدی رسیدیم که او را نمی شناختم. همانجا نشستیم. فاتحه ای خواندیم . اما احمد آقا گویی مزار برادرش را یافته، حال عجیبی پیدا کرد!
در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را می شناختی؟ پاسخ داد: نه! پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد!
اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی امام زمان عج را می داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. البته چند بار برای من گفت: اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که یقین شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی. وتا زنده ام نباید جایی نقل کنی.
#عارف_شهید_احمد_علی_نیری #کتاب #عارفانه
در مسیر برگشت آهسته سؤال کردم: احمد آقا آن شهید را می شناختی؟ پاسخ داد: نه! پرسیدم: پس برای چه سر مزار او آمدیم؟ اما جوابی نداد. فهمیدم حتماً یک ماجرایی دارد!
اصرار کردم. وقتی پافشاری من را دید آهسته به من گفت: اینجا بوی امام زمان عج را می داد. مولای ما قبلاً به کنار مزار این شهید آمده بودند. البته چند بار برای من گفت: اگر این حرف ها را می زنم فقط برای این است که یقین شما زیاد شود و به برخی مسائل اطمینان پیدا کنی. وتا زنده ام نباید جایی نقل کنی.
#عارف_شهید_احمد_علی_نیری #کتاب #عارفانه
۶.۹k
۲۹ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.