یکی از افسانه های مشهوری که درباره این بنا گفته شده است،
یکی از افسانه های مشهوری که درباره این بنا گفته شده است، پیرامون یک قفل ساز و آهنگر به نام بیسکورنه است که قصد داشت با ساخت یک شاهکار در این بنا، برای خود نام و جایگاهی بالا دست و پا کند. بیسکورنه روزی به دلیل سختی های بیش از حد کارش، چکش آهنگریش را داخل آتش پرتاب کرد و نام خدا را فریاد زد. در همین زمان بود که یکی از خدایان مقابلش ظاهر شد و پیشنهادی به او داد مبنی بر اینکه در مقابل آموزش رموز قفل سازی، روح خودش را به خدایان تقدیم کند. بیسکورنه این پیشنهاد را قبول نکرد.
صبح روز بعد که بیسکورنه از خواب بیدار شد، ابزارهای پیشرفته قفل سازی و آهنگری را رو در روی خود یافت که از طرف خدایان به او هدیه داده شده بودند. او کار خود را آغاز کرد، ولی در اواسط کار متوجه این موضوع شد که این ابزار باعث شده اند تا باقی درها قفل شود و فقط از درب اصلی کلیسا بتوان رفت و آمد کرد. در واقع خدایان می خواستند خودشان مستقیما ورود و خروج افراد را به داخل کلیسا کنترل کنند و از ورود اهریمن به داخل آن جلوگیری کنند.
صبح روز بعد که بیسکورنه از خواب بیدار شد، ابزارهای پیشرفته قفل سازی و آهنگری را رو در روی خود یافت که از طرف خدایان به او هدیه داده شده بودند. او کار خود را آغاز کرد، ولی در اواسط کار متوجه این موضوع شد که این ابزار باعث شده اند تا باقی درها قفل شود و فقط از درب اصلی کلیسا بتوان رفت و آمد کرد. در واقع خدایان می خواستند خودشان مستقیما ورود و خروج افراد را به داخل کلیسا کنترل کنند و از ورود اهریمن به داخل آن جلوگیری کنند.
۲۳.۴k
۲۳ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.