جانانم
جانانم
شبها تورا دارم و خیال تو را
قصه هاے تو را
میخوانم
از نگاه چشمانت
رمان عشق را
در ڪتابچه ے آغوشت
مطالعه میڪنم
بوے عشق تراوش میشود
از دشت سحر آمیز
آغوشت
گرماے آغوشت را میخواهم
بگشاے بازوان نرمت را
بگذار در ساحل آرام آغوشت
به آرامش برسم
دوستت دارم را زمزمه ڪنم
آهسته در گوش تو
و نوازش ڪنم
خرمن گیسوانت را
با سرانگشتانم
جانانم
شبها تورا دارم و خیال تو را
قصه هاے تو را
میخوانم
از نگاه چشمانت
رمان عشق را
در ڪتابچه ے آغوشت
مطالعه میڪنم
بوے عشق تراوش میشود
از دشت سحر آمیز
آغوشت
گرماے آغوشت را میخواهم
بگشاے بازوان نرمت را
بگذار در ساحل آرام آغوشت
به آرامش برسم
دوستت دارم را زمزمه ڪنم
آهسته در گوش تو
و نوازش ڪنم
خرمن گیسوانت را
با سرانگشتانم
۱۱.۸k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱