پلیس مخفی پارت 1
اینو با عشق اهنگ بلک پینک نوشتم
لیسا :جنی امروز نوبت کدوم نکبتیه
جنی :اجی جونم امروز نوبت یک جواهر گران قیمته لیسااوکی عزیزم
لیسا لباس مشکی چرم سر تا پاش لباس بود مو هاشو دم اسبی بست
و متور سیاه لیسا سوارش شد و با کلاه سیاه همه محو نگاش شده بودنند
داشت به سمت ساختمونه میرفت که با یک ماشین فراری بهش برخورد که یه مردی خوشکل بود که دیگه بی حال شدم و از هوش رفت
جنگ کوک یک دختری جذاب بهش برخوردم و کار هم داشتم اونو تا دم بیمرستان بردم وقتی پیشش ایستاده بدم یهو پاشد و گفت متورم کو منم گفتم پارکینگ بیمارستان و گفتم ببخشید زود سوار ماشینم شدم
و رفتم باید می رفتم یک دزد خفنی را می گرفتم چون از امریکا تازه امده بودم
و زود لباسامو عوض کرد زود رفتم
لیسا وای سرم باید زود برم جنی منتظرمه
زود متورم را اوردم و سوارش شدم و به طرف ساختمون
وقتی رسیدم که جنی بهم پیام داد لیسا مواظب باش پلیس قوی توی ساختمون هست هنوز نیست ولی کلی خبر گرفتم
لیسا اوکی
لیسا رفتم توی ساختمون باید خیلی اروم می رفتم هزارتا رمزو جنی برام باز کرده بود چون اون معرکست
نزدیک الماس خیلی کوچک که ده میلیارد قیمتش بودم رفتم که هیچی نفهمیدم یک نفری منو گرفت هچوقت این حسو نداشتم سفت گرفته بود منو واقعا فکر کنم عاشقش شده بودم که زود میخواستم فرار کنم که پام لیز خورد افتادم و چشمامو بسته بودم وقتی پاشدم نیفتاده بودم به اون پسره نگاه کردم که گفتم تو همون پسر توی بیمارستان نبود که هیچ جوابی نداد و گفت پس شکارمی
لیسا :ههه تو توکه نمی دونی کمربند شروالتو باز کنی جنکوک همون لحضه
کمربندشو باز کرد
تا پارت بعد
لیسا :جنی امروز نوبت کدوم نکبتیه
جنی :اجی جونم امروز نوبت یک جواهر گران قیمته لیسااوکی عزیزم
لیسا لباس مشکی چرم سر تا پاش لباس بود مو هاشو دم اسبی بست
و متور سیاه لیسا سوارش شد و با کلاه سیاه همه محو نگاش شده بودنند
داشت به سمت ساختمونه میرفت که با یک ماشین فراری بهش برخورد که یه مردی خوشکل بود که دیگه بی حال شدم و از هوش رفت
جنگ کوک یک دختری جذاب بهش برخوردم و کار هم داشتم اونو تا دم بیمرستان بردم وقتی پیشش ایستاده بدم یهو پاشد و گفت متورم کو منم گفتم پارکینگ بیمارستان و گفتم ببخشید زود سوار ماشینم شدم
و رفتم باید می رفتم یک دزد خفنی را می گرفتم چون از امریکا تازه امده بودم
و زود لباسامو عوض کرد زود رفتم
لیسا وای سرم باید زود برم جنی منتظرمه
زود متورم را اوردم و سوارش شدم و به طرف ساختمون
وقتی رسیدم که جنی بهم پیام داد لیسا مواظب باش پلیس قوی توی ساختمون هست هنوز نیست ولی کلی خبر گرفتم
لیسا اوکی
لیسا رفتم توی ساختمون باید خیلی اروم می رفتم هزارتا رمزو جنی برام باز کرده بود چون اون معرکست
نزدیک الماس خیلی کوچک که ده میلیارد قیمتش بودم رفتم که هیچی نفهمیدم یک نفری منو گرفت هچوقت این حسو نداشتم سفت گرفته بود منو واقعا فکر کنم عاشقش شده بودم که زود میخواستم فرار کنم که پام لیز خورد افتادم و چشمامو بسته بودم وقتی پاشدم نیفتاده بودم به اون پسره نگاه کردم که گفتم تو همون پسر توی بیمارستان نبود که هیچ جوابی نداد و گفت پس شکارمی
لیسا :ههه تو توکه نمی دونی کمربند شروالتو باز کنی جنکوک همون لحضه
کمربندشو باز کرد
تا پارت بعد
۱۶.۱k
۰۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.