پارت ۵
#باوشی
ژان برا هردومون مشروب آورد و باهم میخوردیم ژان دیگه نخورد اما من بازم میخوردم بعد ژان بهم گفت بسه دیگه مسط شدی خیلی باوشی منم گفتم ول کن تو چیکار داری با طوری که نسط بودم گفتم ولم کن میخوام بخورم اومدن باز بریزم دیدم شیشه تموم شد توش خالی ولی من تهشو داشتم در میاوردم دیدم توش نداره به ژان گفتم میخوام بازم با لحن مظلوم میخوام بازم ژانم گفت ببخشید نداریم تو هر سه تا شیشه مشروبو خوردی منم گفتم عه پاشدم برم دسشویی مسط بودم نمیتونستم راه برم سرم گیج میرفت بعد ژان پاشد گفت کجا میری تو مسطی میری یه بلایی سرط میاد گفتم نه چیزی نیست میخوام برم دسشویی گفتش بزار من ببرمت گفتم نمیخوام گفتش اما پریدم وسط حرفش گفتم نه نمیخواد از در رفتم بیرون وایسادم جلو استخر ژان اومد یهو کمرمو گرفت باخودش برد زیر آب و لباشو گذاشت رو لبامو اونارو میخورد و مک میزد و هرزگاهی یه گاز کوچولو میگرفت بعد در همون هین باهم توی آب میچرخیدیم من دستام حلقه کرده بود دور گردنش ژان دستشو گذاشته بود دور شکمم خیلی خوشگل و عاشقانه بود زیر آب در هین اینکه لبا همو مک میزدیم و میخوردیم ژان منو زیر آب به طور خاصی و آروم میچرخوند منم پاهامو آردم بالا و دور کمر ژان حلقه کردم و باز همین ادامه داشت که نفس کم آوردی و با جان در هین چرخیدن و اینکه لباشو از لبام جدا نمیکرد اومدیم بالا همونجوری یه دودقیقه جدا شدیم یه نفس عمیق باهم کشیدیم و ایت دفعه من و ژان روی آب همو بوسیدیم و بعد لبامونو از لبا هم جدا کردیم و همونجوری توی آب موندیم
ژان برا هردومون مشروب آورد و باهم میخوردیم ژان دیگه نخورد اما من بازم میخوردم بعد ژان بهم گفت بسه دیگه مسط شدی خیلی باوشی منم گفتم ول کن تو چیکار داری با طوری که نسط بودم گفتم ولم کن میخوام بخورم اومدن باز بریزم دیدم شیشه تموم شد توش خالی ولی من تهشو داشتم در میاوردم دیدم توش نداره به ژان گفتم میخوام بازم با لحن مظلوم میخوام بازم ژانم گفت ببخشید نداریم تو هر سه تا شیشه مشروبو خوردی منم گفتم عه پاشدم برم دسشویی مسط بودم نمیتونستم راه برم سرم گیج میرفت بعد ژان پاشد گفت کجا میری تو مسطی میری یه بلایی سرط میاد گفتم نه چیزی نیست میخوام برم دسشویی گفتش بزار من ببرمت گفتم نمیخوام گفتش اما پریدم وسط حرفش گفتم نه نمیخواد از در رفتم بیرون وایسادم جلو استخر ژان اومد یهو کمرمو گرفت باخودش برد زیر آب و لباشو گذاشت رو لبامو اونارو میخورد و مک میزد و هرزگاهی یه گاز کوچولو میگرفت بعد در همون هین باهم توی آب میچرخیدیم من دستام حلقه کرده بود دور گردنش ژان دستشو گذاشته بود دور شکمم خیلی خوشگل و عاشقانه بود زیر آب در هین اینکه لبا همو مک میزدیم و میخوردیم ژان منو زیر آب به طور خاصی و آروم میچرخوند منم پاهامو آردم بالا و دور کمر ژان حلقه کردم و باز همین ادامه داشت که نفس کم آوردی و با جان در هین چرخیدن و اینکه لباشو از لبام جدا نمیکرد اومدیم بالا همونجوری یه دودقیقه جدا شدیم یه نفس عمیق باهم کشیدیم و ایت دفعه من و ژان روی آب همو بوسیدیم و بعد لبامونو از لبا هم جدا کردیم و همونجوری توی آب موندیم
۶.۲k
۰۸ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.