خدا می گوید :
خدا می گوید :
هر آن کس که بیشتر از من دوست بداری از تو می گیرم
و می افزاید :
نگو بدون آن نمی توانم زندگی کنم
تو را بدون آن هم زنده نگه می دارم
و فصل عوض می شود
شاخه ی درختانی که سایه می افکنند خشک می شوند
صبر لبریز می شود
یار را که جان و دلت بود ، غریبه می شود
و ذهنت متعجب می شود
دوستت تبدیل به دشمن می شود
دشمن بر می خیزد و تبدیل به دوستت می شود
دنیای غریبی ست
هرچیزی را که می گویی نمی شود ، اتفاق می افتد
می گویی نمی افتم ، می افتی ، سقوط می کنی
می گویی غافلگیر نمی شوم ، غافلگیر و متعجب
می شوی
عجیب ترینش هم این است که ،
می گویی مُردم ، اما باز هم زنده می مانی...
هر آن کس که بیشتر از من دوست بداری از تو می گیرم
و می افزاید :
نگو بدون آن نمی توانم زندگی کنم
تو را بدون آن هم زنده نگه می دارم
و فصل عوض می شود
شاخه ی درختانی که سایه می افکنند خشک می شوند
صبر لبریز می شود
یار را که جان و دلت بود ، غریبه می شود
و ذهنت متعجب می شود
دوستت تبدیل به دشمن می شود
دشمن بر می خیزد و تبدیل به دوستت می شود
دنیای غریبی ست
هرچیزی را که می گویی نمی شود ، اتفاق می افتد
می گویی نمی افتم ، می افتی ، سقوط می کنی
می گویی غافلگیر نمی شوم ، غافلگیر و متعجب
می شوی
عجیب ترینش هم این است که ،
می گویی مُردم ، اما باز هم زنده می مانی...
۴.۰k
۱۶ آبان ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.