تک پارتی: نام:"فرشته مخملی"
#درخواستیـــ
راوی:مچ دست دخترکو کشید و در رو با ضرب باز کرد...
اونقدر محکم دست دخترو گرفته بود ک رد هایه سرخی پوستشو فرا گرفته بودن...
_:بدون اجازه رفتن ب بار,رقصیدن با پسرا,...*داد
+:*گریه
_:لعنتی من نگرانش تو خونم اونوقت این تو بار مشغول لاس زدن با پسرا بوده...توعه لعنتی حسمو فروختی به هوس بقیه توعه....*داد
+:بسهههه*داد
+:خب منم آدمم!*داد
+:چرا موقع هایی ک خودت ²⁴ ساعته تو شرکتی من تو خونه تنهامو یادت نیس؟منم آدمم...اصلا تو ننو دوسا داری عاشقم هستی؟جونگ کوک من عروسکِ تو نیستم ک هرچی گفتی هرکاری کردی هر رخمِ زبونی ک زدی رو درک کنم,من تمام وقتایی ک ذوقمو کور میکردی،عصبانیت کارتو روم خالی میکردی حتی با اون منشیِ فاکیت گرم مبگرفتی رو با کل وُجودم دردشو حس کردم...
اگه میتونستی ذهنمو بخونی،
اشک میریختی، چون بعدش متوجه
میشدی چقدر برام ارزش داری...اما تو ب من هیچ حسی نداری!اگه مزاحمتم میرم!
حالت قبل من بهتر بود؟ میخای بشم مثل منِ قبلِ تو؟ میخای؟ مثل اون موقعها بیانگیزهی کلافهی گُنگ ، میخای اصلا دیگه نباشم؟ آره؟ برم واسهی همیشه و راحت بشی از دستم... میخوای؟ اگه تو بخای من خودمو میکشم، رو اتیشم راه میرم؛فقط لب تر کن....ولی واسم سواله وقتی حسی بم نداری چرا کاری کردی ک باو کنم دیوونمی؟*داد_گریه
_:من...
مینجی رو زمینه جلویه در نشست وزانوهاشو بغل کرد و سرشو رو زانوهاش گذاشتو اشک ریخت...* زمینه خونه نه حیاط>
_:چرا اینطوری فک میکنی؟چرا فک مبکنی دوست ندارم؟
منم دیوانه وار عاشقتم د میپرستمت فرشته مخملی! من...زیباترین، شیرین ترین
عالی ترین، نورانی ترین
رویائی ترین، مهم ترین
و معجزه وار ترین اتفاق زندگیم تویی...!
تو همون تار مویی هستی ک اگه از سر جهان کم بشه میمیرم...!
اونوقت تو فک میکنی دوست ندارم؟...
*بعد دو زانو میشه ادامه حرفاشون میگه>
_:تُ انقد خوبب، انقد مهربونی کِ نمیتونم توصیفت کنم...ولی اینو بدون...
تَ دلیل آرامش روح و روانمی
تَ دلیل نفس کشیدنمی
تُ دلیل لبخند رو لبامی
تُ دلیل خل چل بودنمی
تُ دلیل زندگیه شادمی
تَ دلیل کلِ زندگیمی آروم جونم.!
ببینمنکنارتم
اگههزارتادلیلواسهرفتنداشتهباشممیمونم
ناراحتی؟
دلنگرانی؟
غصهداری؟
حوصلهنداری؟
تویهرشرایطیهستیمنکنارتم
سکوتترومیفهمم
بهونههاتومیفهمم
بغضاتومیفهمم
چشماتومیفهمم
غصهندارهکهتهشخوبیابدهرچیکهشدباهممیریمکنار جدولمیشینیمسیگارمیکشیمآهنگقشنگامونوگوش میدیموبهزمینوزمانفحشمیدیمهرجوریشدهازپسش برمیایم
منکنارتم,تومنوداری فرشته مخملیِ من!
+: خیلی تند رفتم...*آروم
_:منم*آروم
+:بریم بخوابیم؟
_:حتما ولی قبلش میرسیم بِ تنبیهت!
راوی:مچ دست دخترکو کشید و در رو با ضرب باز کرد...
اونقدر محکم دست دخترو گرفته بود ک رد هایه سرخی پوستشو فرا گرفته بودن...
_:بدون اجازه رفتن ب بار,رقصیدن با پسرا,...*داد
+:*گریه
_:لعنتی من نگرانش تو خونم اونوقت این تو بار مشغول لاس زدن با پسرا بوده...توعه لعنتی حسمو فروختی به هوس بقیه توعه....*داد
+:بسهههه*داد
+:خب منم آدمم!*داد
+:چرا موقع هایی ک خودت ²⁴ ساعته تو شرکتی من تو خونه تنهامو یادت نیس؟منم آدمم...اصلا تو ننو دوسا داری عاشقم هستی؟جونگ کوک من عروسکِ تو نیستم ک هرچی گفتی هرکاری کردی هر رخمِ زبونی ک زدی رو درک کنم,من تمام وقتایی ک ذوقمو کور میکردی،عصبانیت کارتو روم خالی میکردی حتی با اون منشیِ فاکیت گرم مبگرفتی رو با کل وُجودم دردشو حس کردم...
اگه میتونستی ذهنمو بخونی،
اشک میریختی، چون بعدش متوجه
میشدی چقدر برام ارزش داری...اما تو ب من هیچ حسی نداری!اگه مزاحمتم میرم!
حالت قبل من بهتر بود؟ میخای بشم مثل منِ قبلِ تو؟ میخای؟ مثل اون موقعها بیانگیزهی کلافهی گُنگ ، میخای اصلا دیگه نباشم؟ آره؟ برم واسهی همیشه و راحت بشی از دستم... میخوای؟ اگه تو بخای من خودمو میکشم، رو اتیشم راه میرم؛فقط لب تر کن....ولی واسم سواله وقتی حسی بم نداری چرا کاری کردی ک باو کنم دیوونمی؟*داد_گریه
_:من...
مینجی رو زمینه جلویه در نشست وزانوهاشو بغل کرد و سرشو رو زانوهاش گذاشتو اشک ریخت...* زمینه خونه نه حیاط>
_:چرا اینطوری فک میکنی؟چرا فک مبکنی دوست ندارم؟
منم دیوانه وار عاشقتم د میپرستمت فرشته مخملی! من...زیباترین، شیرین ترین
عالی ترین، نورانی ترین
رویائی ترین، مهم ترین
و معجزه وار ترین اتفاق زندگیم تویی...!
تو همون تار مویی هستی ک اگه از سر جهان کم بشه میمیرم...!
اونوقت تو فک میکنی دوست ندارم؟...
*بعد دو زانو میشه ادامه حرفاشون میگه>
_:تُ انقد خوبب، انقد مهربونی کِ نمیتونم توصیفت کنم...ولی اینو بدون...
تَ دلیل آرامش روح و روانمی
تَ دلیل نفس کشیدنمی
تُ دلیل لبخند رو لبامی
تُ دلیل خل چل بودنمی
تُ دلیل زندگیه شادمی
تَ دلیل کلِ زندگیمی آروم جونم.!
ببینمنکنارتم
اگههزارتادلیلواسهرفتنداشتهباشممیمونم
ناراحتی؟
دلنگرانی؟
غصهداری؟
حوصلهنداری؟
تویهرشرایطیهستیمنکنارتم
سکوتترومیفهمم
بهونههاتومیفهمم
بغضاتومیفهمم
چشماتومیفهمم
غصهندارهکهتهشخوبیابدهرچیکهشدباهممیریمکنار جدولمیشینیمسیگارمیکشیمآهنگقشنگامونوگوش میدیموبهزمینوزمانفحشمیدیمهرجوریشدهازپسش برمیایم
منکنارتم,تومنوداری فرشته مخملیِ من!
+: خیلی تند رفتم...*آروم
_:منم*آروم
+:بریم بخوابیم؟
_:حتما ولی قبلش میرسیم بِ تنبیهت!
۳۴.۱k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.