پارت ۳
#زندگی_من_احساس_من
#غریبه_ای_در_شب
#پارت_۳
*مریم*
چشمان سرخم هارمونی جالبی با صورتم ایجاد کرده بود ، چشمانی که با گریه ای بیش سرخ شده .
یادم نیست از کی ... ، از چه زمانی ...اما من هنوز همون دختر معمولی هستم.
*راوی*
مریم همیشه دوست داشت که (سوم شخص"نویسنده ی شخصیت حنانه" : راوی جونم می دونستی زیادی داری توضیح می دی.) اری می دانم (سوم شخص:خب کم توضیح بده.)وا برا چی؟(سوم شخص:بزار یکم مریم بحرفه.)عشقم یه چیز رو می دونی؟(سوم شخص:چییییی؟)زیادی داری حرف می زنی حالا چغه چغه بیا برو بزار باد بیاد.(سوم شخص:مگه با سگ داری حرف می زنی که میگی چغه چغه؟)دختر بیا برووووووو عصاب درست حسابی ندارم.
#غریبه_ای_در_شب
#پارت_۳
*مریم*
چشمان سرخم هارمونی جالبی با صورتم ایجاد کرده بود ، چشمانی که با گریه ای بیش سرخ شده .
یادم نیست از کی ... ، از چه زمانی ...اما من هنوز همون دختر معمولی هستم.
*راوی*
مریم همیشه دوست داشت که (سوم شخص"نویسنده ی شخصیت حنانه" : راوی جونم می دونستی زیادی داری توضیح می دی.) اری می دانم (سوم شخص:خب کم توضیح بده.)وا برا چی؟(سوم شخص:بزار یکم مریم بحرفه.)عشقم یه چیز رو می دونی؟(سوم شخص:چییییی؟)زیادی داری حرف می زنی حالا چغه چغه بیا برو بزار باد بیاد.(سوم شخص:مگه با سگ داری حرف می زنی که میگی چغه چغه؟)دختر بیا برووووووو عصاب درست حسابی ندارم.
۲.۰k
۰۱ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.