بگو ای آخرین همدم ، که شعرم را تو می خوانی؟
بگو ای آخرین همدم ، که شعرم را تو می خوانی؟
چرا اینگونه غمگینم ؟ دلیلش را چه ؟ می دانی ؟
من اینجا در خودم گیجم ، به دردم نسخه می پیچم
تو مرهم شو به زخم من ، برایم مثل درمانی
به دریا میزنی اما ، عزیز دل خطر دارد
به طوفان میخوری آخر ، نرو تا اوج ویرانی
رها باش از غم وحسرت ، به هنگام پریشانی
تو رفتی و دلم خون شد ، برایت این دم آخر
نوشتم : بی تو لبخندم ، به فردا رفته مهمانی
چرا اینگونه غمگینم ؟ دلیلش را چه ؟ می دانی ؟
من اینجا در خودم گیجم ، به دردم نسخه می پیچم
تو مرهم شو به زخم من ، برایم مثل درمانی
به دریا میزنی اما ، عزیز دل خطر دارد
به طوفان میخوری آخر ، نرو تا اوج ویرانی
رها باش از غم وحسرت ، به هنگام پریشانی
تو رفتی و دلم خون شد ، برایت این دم آخر
نوشتم : بی تو لبخندم ، به فردا رفته مهمانی
۴.۵k
۰۴ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.