هـــرگــــز نکشم منّت مهتـــاب جهان را
هـــرگــــز نکشم منّت مهتـــاب جهان را
تاریکی شب های مرا روی تــو کافیست
از سوی نسیمی که تــو را کـــرده نوازش
یک دم بـه مشامم برسد بـــوی تو کافیست
در حســرت چشمان توأم از تـو چه پنهان
با اینکه برایــم خم ابــروی تـــو کافیست
از هرچــه مرا از سر و پا داده خداونــد
دستی که زند شانه به گیسوی تـو کافیست
مدیــــونم اگــــر تشنه ی لبخند تــــو باشم
دنیای مــرا چهره ی اخموی تـــو کافیست
با اینهمــه دوری ، گله ای از تــــو نـدارم
گاهی خبری هم رسد از سوی تو کافیست
تاریکی شب های مرا روی تــو کافیست
از سوی نسیمی که تــو را کـــرده نوازش
یک دم بـه مشامم برسد بـــوی تو کافیست
در حســرت چشمان توأم از تـو چه پنهان
با اینکه برایــم خم ابــروی تـــو کافیست
از هرچــه مرا از سر و پا داده خداونــد
دستی که زند شانه به گیسوی تـو کافیست
مدیــــونم اگــــر تشنه ی لبخند تــــو باشم
دنیای مــرا چهره ی اخموی تـــو کافیست
با اینهمــه دوری ، گله ای از تــــو نـدارم
گاهی خبری هم رسد از سوی تو کافیست
۱.۹k
۱۶ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.