به تو گفتم

به تو گفتم:
"زیاد، خیلی خیلی دوستت دارم."
جواب دادی: هرچه این حرف را تکرار کنی، باز هم میخواهم بشنوم!"
این گفت‌ و گوی کوتاه را، مدام، مثل برگردان یک شعر، مثل تم یک قطعه‌ی موسیقی، هر لحظه توی ذهن خودم تکرار کردم . جواب تو را، بارها با لهجه‌ی شیرین خودت در ذهنم مرور کردم .

📕مثل خون در رگهای من
✍🏼 #احمد_شاملو
دیدگاه ها (۱)

نگاه کن چه پیر می‌شوندرویاهایی که تو را نیافتهجهان را ترک می...

تنم تابوٺ غمڪَینی ڪہ جانم را نمے فهمددل تنڪَم حصار...

• شبیه معجزه‌ها اتفاق می‌افتدجنونِ آنیِ دیوانه‌ها در آغوشت.....

امروز یک فرصت فوق العاده است برای تلاش کردن، مهربانی کردن، ا...

ونزوئلا دقیقاااا داره همون اشتباهی رو می کنه که بشار اسد تو ...

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

°چںٰٰٖٖد𐇽 پارت⃘ے°‌ ب𐨍ځش𐇽 ³داشتم تکون میخوردم و تقلا میکردم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط