"رفتن" که بهانه نمی خواهد، یک چمدان می خواهد از دلخوری ها
"رفتن" که بهانه نمی خواهد، یک چمدان می خواهد از دلخوری های تلنبار شده و گاهی حتی "دلخوشیهای انکار شده"...
رفتن که بهانه نمی خواهد وقتی نخواهی بمانی، چمدان که هیچ بی چمدان هم می روی! "ماندن"!
ماندن اما بهانه می خواهد، دستی گرم، نگاهی مهربان، دروغهای دوست داشتنی، دوستت دارم هایی که می شنوی اما باور نمی کنی، یک فنجان چای، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین...
وقتی بخواهی بمانی، حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش میکنی و باز هم می مانی...
می مانی وقتی بخواهی بمانی، نم باران را رگبار میبینی و بهانه اش میکنی برای نرفتنت!
آری... آمدن دلیل میخواهد... ماندن بهانه... و رفتن هیچ کدام...!!!
رفتن که بهانه نمی خواهد وقتی نخواهی بمانی، چمدان که هیچ بی چمدان هم می روی! "ماندن"!
ماندن اما بهانه می خواهد، دستی گرم، نگاهی مهربان، دروغهای دوست داشتنی، دوستت دارم هایی که می شنوی اما باور نمی کنی، یک فنجان چای، یک آهنگ مشترک، خاطرات تلخ و شیرین...
وقتی بخواهی بمانی، حتی اگر چمدانت پر از دلخوری باشد خالی اش میکنی و باز هم می مانی...
می مانی وقتی بخواهی بمانی، نم باران را رگبار میبینی و بهانه اش میکنی برای نرفتنت!
آری... آمدن دلیل میخواهد... ماندن بهانه... و رفتن هیچ کدام...!!!
۱.۳k
۱۴ تیر ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.