فزون از صبرِ ایوب است تاب محنتِ دوری
فزون از صبرِ ایوب است تاب محنتِ دوری
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل، که مهجوری...
چنان بی روی تو، دست و دلم از کارِ خود مانده
که ساغر در کفم لبریز و من مُردم ز مخموری!
ز گوش، این نکتهی پیر مغان بیرون نخواهد شد
که مستی خاکساری آورَد، پرهیز، مغروری!
زِ چشمِ اعتبارِ خلق چون پنهان شوی، دانی
که باشد مستی و رسوایی ما عینِ مستوری
تو هم چون شعلهی سرکش، ز هر آلایشی پاکی
ز ما گردی به دامان تو ننشیند، مگر دوری
نصیبِ ما نشد یک بار دیدارِ تو را دیدن
به خوابت هم نمیبینم، زهی کوری... زهی کوری!
چنان عالم به بندِ اعتبارِ ظاهر افتاده
که پروانه نسوزد گر نباشد شمعِ کافوری
نگویی بیاثر دیگر "کلیم" این اشکریزی را
ز بختم، گریه آخر هم سیاهی بُرد و هم شوری...
#کلیم_کاشانی
️
که رنجوری نباشد آنچنان مشکل، که مهجوری...
چنان بی روی تو، دست و دلم از کارِ خود مانده
که ساغر در کفم لبریز و من مُردم ز مخموری!
ز گوش، این نکتهی پیر مغان بیرون نخواهد شد
که مستی خاکساری آورَد، پرهیز، مغروری!
زِ چشمِ اعتبارِ خلق چون پنهان شوی، دانی
که باشد مستی و رسوایی ما عینِ مستوری
تو هم چون شعلهی سرکش، ز هر آلایشی پاکی
ز ما گردی به دامان تو ننشیند، مگر دوری
نصیبِ ما نشد یک بار دیدارِ تو را دیدن
به خوابت هم نمیبینم، زهی کوری... زهی کوری!
چنان عالم به بندِ اعتبارِ ظاهر افتاده
که پروانه نسوزد گر نباشد شمعِ کافوری
نگویی بیاثر دیگر "کلیم" این اشکریزی را
ز بختم، گریه آخر هم سیاهی بُرد و هم شوری...
#کلیم_کاشانی
️
۷۴۸
۲۶ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.