خانواده کیم 😹، پارت۳
#خانواده_کیم_😹،#پارت۳
حرصم دراومد داد زدم:
+هیییییییییییییییییییی با شما دو تا چلیماااااااااااااااااا😬(نکته دختر خالم همیشه تو خونمون پلاسه بعد خودشون خیلی پولدارناااااا سه تا خونه دارن اونم دو تا تو تهرون یکی هم توی روستامون ،اما خوب پلاسه😓😒)
*(محدثه) چتههههههههه😯
_چی میگییییییییییییی😡
+شما دو تا چلیه نقشمو از کجا فهمستین هننننننننن😤😤
_اممممممممم.........خوبببببببب😥😣، دیدیم داشتی بدو بدو میرفتی سمت اشپز خونه که یه دفعه یه چیز نامه شکل ازت افتاد پایین و(تند تند حرف میزد)ماهم کنجکاو شدیمو گفتیم بخونیم .....هاهاهاهاهاها (نفس نفس میزد😂)
+یعنی شانس اوردین که امروز بلیط میگیرمو فردا میرم وگرنه پدرتون در اومده بود😡
از حرصم رفتم بیرونو در و محکم کوبیدم، بعد دیدم که یعدفه یه چیزی زیر پام تکون میخوره 😨،،،،،،ترسیدم ،،،،،زیر پامو نگاه کردم دیدم هههههههههه😨😨😨😨😱😱😱😱،،،،،،
بابامه😓
گفتم :
+بابا تو چرا اینجا خوابیدی
_اخه اینجا داشتم راه میرفتم بعد یکم خسته شدم (با اون شکم گنده ی بابام😓)بعد یکم نشستمو چشامو بستم بعد خوابیدم(همین الانم خماری😓)
+ اهان ،،،،،،،،،،،بابایی من میخوام با پولم بلیط بگیرم برم کره
.................سکوتتتتتتتتتتت😓😫
_اهان باشه به سلامت(از خداش بود😓😂)
منم که از خدام بود گفتم ممنونو بعد بدوبدو رفتم اتاق پیش اون نادونا😂.......
دیدم مث پشه از ترسشون که من بکشمشون چسبیدن به دیوار 😕😑،منم بدون اینکه محلشون بزارم چمدونمو برداشتموووو یا علی😂😁😆.......
لایکو کامنت یادتون نره😽😘
حرصم دراومد داد زدم:
+هیییییییییییییییییییی با شما دو تا چلیماااااااااااااااااا😬(نکته دختر خالم همیشه تو خونمون پلاسه بعد خودشون خیلی پولدارناااااا سه تا خونه دارن اونم دو تا تو تهرون یکی هم توی روستامون ،اما خوب پلاسه😓😒)
*(محدثه) چتههههههههه😯
_چی میگییییییییییییی😡
+شما دو تا چلیه نقشمو از کجا فهمستین هننننننننن😤😤
_اممممممممم.........خوبببببببب😥😣، دیدیم داشتی بدو بدو میرفتی سمت اشپز خونه که یه دفعه یه چیز نامه شکل ازت افتاد پایین و(تند تند حرف میزد)ماهم کنجکاو شدیمو گفتیم بخونیم .....هاهاهاهاهاها (نفس نفس میزد😂)
+یعنی شانس اوردین که امروز بلیط میگیرمو فردا میرم وگرنه پدرتون در اومده بود😡
از حرصم رفتم بیرونو در و محکم کوبیدم، بعد دیدم که یعدفه یه چیزی زیر پام تکون میخوره 😨،،،،،،ترسیدم ،،،،،زیر پامو نگاه کردم دیدم هههههههههه😨😨😨😨😱😱😱😱،،،،،،
بابامه😓
گفتم :
+بابا تو چرا اینجا خوابیدی
_اخه اینجا داشتم راه میرفتم بعد یکم خسته شدم (با اون شکم گنده ی بابام😓)بعد یکم نشستمو چشامو بستم بعد خوابیدم(همین الانم خماری😓)
+ اهان ،،،،،،،،،،،بابایی من میخوام با پولم بلیط بگیرم برم کره
.................سکوتتتتتتتتتتت😓😫
_اهان باشه به سلامت(از خداش بود😓😂)
منم که از خدام بود گفتم ممنونو بعد بدوبدو رفتم اتاق پیش اون نادونا😂.......
دیدم مث پشه از ترسشون که من بکشمشون چسبیدن به دیوار 😕😑،منم بدون اینکه محلشون بزارم چمدونمو برداشتموووو یا علی😂😁😆.......
لایکو کامنت یادتون نره😽😘
۳.۳k
۰۶ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.