فن فیک از نامجون پارت اخر
ازدید نامجون
نگرانش بودم....یه حسی بهم میگفت بهتره برم دنبالش...
من/میرم دنبالش
همه/باشه
رفتم...دسشویی زیرزمین بودو اهنگ نمزاشت صدا به صدا برسه...رفتم جلوی در سرویس بهداشتی تا صداش کنم که با صدای جیغ متوقف شدم
دختره/ججیییغغغغ گمشو عوضیییی
پسره/نترس فقط میخوام یکم باهم خوش بگذرونیم
ا...اون صدای هیوری بود....میخواستم درو باز کنم که صدای قفلو شنیدم....عوضیییی نمیزارم بهش دست بزنی/اوه اوه😐نامجون با اون عضلاتش پسره را نفله مینوماید😐🔪/
ازدید خودت/
ا..اون عوضی یه قدم میومد جلو من یه قدم میرفتم عقبو با هر یه قدمم جیغ میزدم تا اینکه رفتیم تو یه اتاقک کوچیک که وسایل تمیز کردنو اینجور چیزا بود...گیر افتادم...لعنتی دستاشو دو طرفم گذاشتو من با دستم هولش میدادم اما اون زورش از من بیشتر بود....با تمام توانم جیغ کشیدم اما وسطاش اون عوضی منو بوسید....هی میزدمش اما یه سانتم تکون نمیخورد...دستش میرفت سمت لباسام...دیگه گریم گرفته بود پاهام میلرزید...اون عوضی درو بستو بهم بیشتر چسبیدو داشت لباسامو در میاورد که یعدفه در باز شدو پسره کشیده شد عقب و یکی اونو میزد...افتادم زمین....و بعد فقط سیاهی دیدم......
ازدید نامجون/
درو شکوندمو دنبال صدا گشتم درو باز کردمو دیدم اون پسره داره لباساشو درمیاره و میبوسدش....کشیدم عقبو اونو پرت کردم زمین رفتم کلی زدمش که از زیر دستم در رفت....کلی فحش نثارش کردمو رفتم سمت هیوری...تقریبا لباساش باز شده بودو بیهوش رو زمین بود....معلوم بود خیلی ترسیده....فوری کتم و انداختم روشو بغلش کردمو پاشدم رفتم سمت ماشین....خوبه من به یکی از کارکنا گفتم ماشین شخصیمو بیاره چون میخواستم زود تر از بقیه برم خونه...اعضا تا منو دیدن با تعجب نگامون کردنو منم با سرعت رفتم سمت ماشین و مستقیم رفتم سمت خوابگاه...
رسید/
گذاشتمش رو تخت...بنظر میومد که با اون لباساش راحت نیس پس رفتم بیرونو براش یکم لباس راحتی خریدم و وقتی برگشتم اعضارو دیدم که با تعجب داشتن منو نگاه میکردن
کوک/هیونگ اون دختره منی...
من/اره ....یه عوضی میخواس بهش دس بزنه که من نذاشتم
جین دست زدو گفت/بل بل اینم عاشق شد رفت
همه/وووووااااااووووو
من/یااااااا
رفتم داخل اتاق دیدم بیدار شده و گیج شده
هیوری/ت..تو....نامجونننن؟؟!؟
من/نترس....لباس اوردم برات بیا بپوشش
رفتم بیرون ....بعدچن دقیقه در زدمو گفت بیا داخل رفتم تو...چقدر با اون هودی کیوت شده بود...رفتم سمتش....کارام دست خودم نبود....مثل اینکه ترسیده بود ...رفت عقب خورد به دیوار...منم رفتم دستامو گذاشتم دوطرفشو ....سرمو بردم جلو و بوسیدمش...خشک شده بود....ازش جدا شدم...یه دفعه صدایی بلند شد که هر دومون پریدیم هوا
اعضا/واوو
جیمین/فک میکردم اولین نفر کوک ازدواج کنه😐
کوک/یااا
همه خندیدن.....
پایان
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
نگرانش بودم....یه حسی بهم میگفت بهتره برم دنبالش...
من/میرم دنبالش
همه/باشه
رفتم...دسشویی زیرزمین بودو اهنگ نمزاشت صدا به صدا برسه...رفتم جلوی در سرویس بهداشتی تا صداش کنم که با صدای جیغ متوقف شدم
دختره/ججیییغغغغ گمشو عوضیییی
پسره/نترس فقط میخوام یکم باهم خوش بگذرونیم
ا...اون صدای هیوری بود....میخواستم درو باز کنم که صدای قفلو شنیدم....عوضیییی نمیزارم بهش دست بزنی/اوه اوه😐نامجون با اون عضلاتش پسره را نفله مینوماید😐🔪/
ازدید خودت/
ا..اون عوضی یه قدم میومد جلو من یه قدم میرفتم عقبو با هر یه قدمم جیغ میزدم تا اینکه رفتیم تو یه اتاقک کوچیک که وسایل تمیز کردنو اینجور چیزا بود...گیر افتادم...لعنتی دستاشو دو طرفم گذاشتو من با دستم هولش میدادم اما اون زورش از من بیشتر بود....با تمام توانم جیغ کشیدم اما وسطاش اون عوضی منو بوسید....هی میزدمش اما یه سانتم تکون نمیخورد...دستش میرفت سمت لباسام...دیگه گریم گرفته بود پاهام میلرزید...اون عوضی درو بستو بهم بیشتر چسبیدو داشت لباسامو در میاورد که یعدفه در باز شدو پسره کشیده شد عقب و یکی اونو میزد...افتادم زمین....و بعد فقط سیاهی دیدم......
ازدید نامجون/
درو شکوندمو دنبال صدا گشتم درو باز کردمو دیدم اون پسره داره لباساشو درمیاره و میبوسدش....کشیدم عقبو اونو پرت کردم زمین رفتم کلی زدمش که از زیر دستم در رفت....کلی فحش نثارش کردمو رفتم سمت هیوری...تقریبا لباساش باز شده بودو بیهوش رو زمین بود....معلوم بود خیلی ترسیده....فوری کتم و انداختم روشو بغلش کردمو پاشدم رفتم سمت ماشین....خوبه من به یکی از کارکنا گفتم ماشین شخصیمو بیاره چون میخواستم زود تر از بقیه برم خونه...اعضا تا منو دیدن با تعجب نگامون کردنو منم با سرعت رفتم سمت ماشین و مستقیم رفتم سمت خوابگاه...
رسید/
گذاشتمش رو تخت...بنظر میومد که با اون لباساش راحت نیس پس رفتم بیرونو براش یکم لباس راحتی خریدم و وقتی برگشتم اعضارو دیدم که با تعجب داشتن منو نگاه میکردن
کوک/هیونگ اون دختره منی...
من/اره ....یه عوضی میخواس بهش دس بزنه که من نذاشتم
جین دست زدو گفت/بل بل اینم عاشق شد رفت
همه/وووووااااااووووو
من/یااااااا
رفتم داخل اتاق دیدم بیدار شده و گیج شده
هیوری/ت..تو....نامجونننن؟؟!؟
من/نترس....لباس اوردم برات بیا بپوشش
رفتم بیرون ....بعدچن دقیقه در زدمو گفت بیا داخل رفتم تو...چقدر با اون هودی کیوت شده بود...رفتم سمتش....کارام دست خودم نبود....مثل اینکه ترسیده بود ...رفت عقب خورد به دیوار...منم رفتم دستامو گذاشتم دوطرفشو ....سرمو بردم جلو و بوسیدمش...خشک شده بود....ازش جدا شدم...یه دفعه صدایی بلند شد که هر دومون پریدیم هوا
اعضا/واوو
جیمین/فک میکردم اولین نفر کوک ازدواج کنه😐
کوک/یااا
همه خندیدن.....
پایان
#پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پست_جدید
۳۱.۱k
۲۶ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.