احساس من:)
احساس من:)
آرایشگراولین قیچی رو به موهام زدگفت:موهات خیلی بلنده و خوش رنگه چرا میخوای کوتاه کنی؟
لبخندی زدم و گفتم:شستنش سخت بود الان تابستونِ و هوا گرم
خندید و گفت:
موهای یه دختر وقتی اینقدر بلند و خوشگل و خوش رنگ باشه هرچقدرم اذیتش کنه کوتاهش نمیکنه...٫
یکم مکث کرد و ادامه داد:من مامانت نیستم میتونی به من بگی
بغض کردم
چشمام پرِ اشک شد
ولی
غرورم نذاشت گریه کنم:(
گفت: دخترایی که میان موهاشونو کوتاهه کوتاه کنن
بغض میکنن
مثِ تو:)
من میفهممت:)
از تو آینه نگاهی بهش انداختم دقت نکرده بودم دیر فهمیدم..!
خودشم موهاش کوتاهه!
ماشین مو رو روشن کرد
صداشو که شنیدم چشمامو بستم
یهو تموم خاطراتمون
از اول که بهم گفت عاشقت شدم
تا آخر که بهم گفت دیگه بهت حسی ندارم
اومد جلو چشمم:)
بغضم داشت خفم میکرد
چشمامو باز کردم
قرمزِ قرمز بود
وقتی ماشینو خاموش کرد
چیزی که تو آینه میدیدم
غیر قابل باور بود
من!!!
منی که موهامو به هر چیزی و هر کسی ترجیح میدادم
منی که زندگیم به موهام بسته بود
حالا یکی دیگه شده بودم
وقتی داشتم میرفتم
آرایشگرِ صدام کرد
برگشتم و نگاهش کردم که ببینم چیکارم داره
یه کیسه دستش بود..!
گفت : اینا مالِ توئه نگهشون دار
گفتم : اینا چیه؟!
گفت : احساساتت:)
در کیسه رو باز کردم
موهام توش بود
یه نگاه به آرایشگر کردم
لبخند تلخی زد
و گفت:امیدوارم دفعه بعد که میای اینجا دیگه نخوای موهاتو کوتاه کنی:)🖤
آرایشگراولین قیچی رو به موهام زدگفت:موهات خیلی بلنده و خوش رنگه چرا میخوای کوتاه کنی؟
لبخندی زدم و گفتم:شستنش سخت بود الان تابستونِ و هوا گرم
خندید و گفت:
موهای یه دختر وقتی اینقدر بلند و خوشگل و خوش رنگ باشه هرچقدرم اذیتش کنه کوتاهش نمیکنه...٫
یکم مکث کرد و ادامه داد:من مامانت نیستم میتونی به من بگی
بغض کردم
چشمام پرِ اشک شد
ولی
غرورم نذاشت گریه کنم:(
گفت: دخترایی که میان موهاشونو کوتاهه کوتاه کنن
بغض میکنن
مثِ تو:)
من میفهممت:)
از تو آینه نگاهی بهش انداختم دقت نکرده بودم دیر فهمیدم..!
خودشم موهاش کوتاهه!
ماشین مو رو روشن کرد
صداشو که شنیدم چشمامو بستم
یهو تموم خاطراتمون
از اول که بهم گفت عاشقت شدم
تا آخر که بهم گفت دیگه بهت حسی ندارم
اومد جلو چشمم:)
بغضم داشت خفم میکرد
چشمامو باز کردم
قرمزِ قرمز بود
وقتی ماشینو خاموش کرد
چیزی که تو آینه میدیدم
غیر قابل باور بود
من!!!
منی که موهامو به هر چیزی و هر کسی ترجیح میدادم
منی که زندگیم به موهام بسته بود
حالا یکی دیگه شده بودم
وقتی داشتم میرفتم
آرایشگرِ صدام کرد
برگشتم و نگاهش کردم که ببینم چیکارم داره
یه کیسه دستش بود..!
گفت : اینا مالِ توئه نگهشون دار
گفتم : اینا چیه؟!
گفت : احساساتت:)
در کیسه رو باز کردم
موهام توش بود
یه نگاه به آرایشگر کردم
لبخند تلخی زد
و گفت:امیدوارم دفعه بعد که میای اینجا دیگه نخوای موهاتو کوتاه کنی:)🖤
۱۲.۸k
۱۱ آبان ۱۴۰۰