ق ش ا ع•🌑🥀• Part.3 •••••••••••••••••• Mamad نزدیکش رفتمو دستمو رو رد اشکاش کشیدم و آروم لب زدم: ازین به بعد قراره خیلی بهم برخورد کنیم.خیلی قراره تو این اتاق زندونی شی و با کمربند کبودت کنم و تو
۹۹۸
۲۰ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.