خانه

مطالب جدید

مطالب محبوب

عربي

دانلود اپلیکیشن

وبلاگ

سوالات متداول

درباره ما

قوانین

دسته بندی ها

djbxsknbd

djbxsknbd

۱۴

مطلب

۱۰۳

دنبال کننده

۸۳

دنبال شونده

𝗔𝘀𝗮𝗹

•"ᴡᴇʟᴄᴏᴍᴇ ᴛᴏ ᴍʏ ᴄʜᴀɴᴇʟ"•<3🍻🖤
•
ع‍‌س‍‌ل‍‌مـ‍‌م‍‌دمـ‍‌وون♥∞
AsAlMaMaD"m🥂✨
•
رم‍‌ان‌ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع‌درح‍‌ال‌ت‍‌ای‍‌پ🌑🥀؛
Cr , zahra🐈

تاریخ عضویت: ۱۴۰۱/۰۴/۰۵

مطالب

کالکشن ها

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.8
••••••••••••••••••
#Matin
با ترس نشست رو ماشین که منم پشت فرمون نشستم.
راه افتادم که دیدم داره با گوشیش ور میره.
داشت برا یکی پیام مینوشت.
گوشیشو از دستش کشیدم و بهش خیره شدم.
ن

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.8 •••••••••••••••••• #Matin با ترس نشست رو ماشین که منم پشت فرمون نشستم. راه افتادم که دیدم داره با گوشیش ور میره. داشت برا یکی پیام مینوشت. گوشیشو از دستش کشیدم و بهش خیره شدم. ن

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.7
••••••••••••••••••
#Asal

"دو روز بعد"
تولد نیکا بود و هم من هم سپهر دعوت بودیم.
بلند شدمو سمت لباسام رفتم
یه لباس سفید که حریر بود برداشتمو شال همرنگمو انداختم روش.
آرایش ملیحی

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.7 •••••••••••••••••• #Asal "دو روز بعد" تولد نیکا بود و هم من هم سپهر دعوت بودیم. بلند شدمو سمت لباسام رفتم یه لباس سفید که حریر بود برداشتمو شال همرنگمو انداختم روش. آرایش ملیحی

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.6
••••••••••••••••••
#Asal
از پله پایین رفتمو سمت کاناپه رفتم.
سپهر رو کاناپه نشسته بود و به تلویزیون خای زول زده بود.
رفتم سمتشو تو بغلش نشستم که نگاهی بهم انداخت.
سرمو رو قفسه س

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.6 •••••••••••••••••• #Asal از پله پایین رفتمو سمت کاناپه رفتم. سپهر رو کاناپه نشسته بود و به تلویزیون خای زول زده بود. رفتم سمتشو تو بغلش نشستم که نگاهی بهم انداخت. سرمو رو قفسه س

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.5
••••••••••••••••••
#Asal
چون شیشه پایین بود به وضوح صداشونو میشنیدم.
+ به به،داش سپهر.
* بگو عسل بیاد پولو تحویل بدم بهت
+ نوچ.عسل که اونجاس تو ماشینه.اول پول نقد بعد عسل.
* خی

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.5 •••••••••••••••••• #Asal چون شیشه پایین بود به وضوح صداشونو میشنیدم. + به به،داش سپهر. * بگو عسل بیاد پولو تحویل بدم بهت + نوچ.عسل که اونجاس تو ماشینه.اول پول نقد بعد عسل. * خی

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.4
••••••••••••••••••
#Asal
خنده مسخره ای کرد و گفت: تو کشوی من دنبال چی میگردی؟
با حرص لب زدم: به لطفت مانتوم جر وا جر شده بود،اومدم لباس بردارم.همه ی لباسای تو کشوتم که دخترونه ا

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.4 •••••••••••••••••• #Asal خنده مسخره ای کرد و گفت: تو کشوی من دنبال چی میگردی؟ با حرص لب زدم: به لطفت مانتوم جر وا جر شده بود،اومدم لباس بردارم.همه ی لباسای تو کشوتم که دخترونه ا

عصلممد مود:)

بدون‍ ط نمیشه‍ اصن‍ 💙🌚🧡
.
.
.
.
.
.
.
.#عصل ایزدیان
#ممد روشنفکر‌‌‌

عصلممد مود:) بدون‍ ط نمیشه‍ اصن‍ 💙🌚🧡 . . . . . . . .#عصل ایزدیان #ممد روشنفکر‌‌‌

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.3
••••••••••••••••••
#Mamad
نزدیکش رفتمو دستمو رو رد اشکاش کشیدم و آروم لب زدم: ازین به بعد قراره خیلی بهم برخورد کنیم.خیلی قراره تو این اتاق زندونی شی و با کمربند کبودت کنم و تو

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.3 •••••••••••••••••• #Mamad نزدیکش رفتمو دستمو رو رد اشکاش کشیدم و آروم لب زدم: ازین به بعد قراره خیلی بهم برخورد کنیم.خیلی قراره تو این اتاق زندونی شی و با کمربند کبودت کنم و تو

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.2
••••••••••••••••••
#Mamad
بلندش کردمو رو تخت درازش کردم..
دستمو آروم رو تموم نقاط بدنش میکشیدم.
ازین آدما نبودم که زود ت.حریک بشم فقط دنبال بازی بودم.
با فکری که به ذهنم زد نیشخ

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.2 •••••••••••••••••• #Mamad بلندش کردمو رو تخت درازش کردم.. دستمو آروم رو تموم نقاط بدنش میکشیدم. ازین آدما نبودم که زود ت.حریک بشم فقط دنبال بازی بودم. با فکری که به ذهنم زد نیشخ

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀•
#Part.1
••••••••••••••••••
#Asal
دستشو که محکم رو دهنم فشار میداد باعث نفس تنگیم میشد..
اشکام بیشتر از قبل پایین میریخت و سوزش گلومو بیشتر حس میکردم که نشونه این بود که هرلحظه چاقو رو ب

ق‍‌ش‍‌ا‍‌ع•🌑🥀• #Part.1 •••••••••••••••••• #Asal دستشو که محکم رو دهنم فشار میداد باعث نفس تنگیم میشد.. اشکام بیشتر از قبل پایین میریخت و سوزش گلومو بیشتر حس میکردم که نشونه این بود که هرلحظه چاقو رو ب

عصل‍ مو‍د🌚🧡
کاراملمع‍،:)

بیا پص‍ بمون‍ ‌با‌ من‍🦋🙂🧡

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
#عسل‌ایزدیان🖤🖇️

عصل‍ مو‍د🌚🧡 کاراملمع‍،:) بیا پص‍ بمون‍ ‌با‌ من‍🦋🙂🧡 . . . . . . . . . . . . #عسل‌ایزدیان🖤🖇️

نصب برنامه ویسگون