عاشقانه
از خسته دلان اگر کنی یاد
تحسین ز فلک رسد چو فریاد
داری تو اگر دم مسیحا
با عشق شود دل تو آباد
یک بار بیا به محفل دل
آن دل که شود رها، شود شاد
یک عمر گذشت در غم و درد
افتاده دلم به دام صیاد
گاهی نظری به جان نمودم
دیدم که خدا به یادم افتاد
صد ناله بزد دلم چو پژمرد
دل در پی هر ترانه جان داد
تدبیر مگر بکار بندم
تا خشک شود، ز ریشه بیداد
تحسین ز فلک رسد چو فریاد
داری تو اگر دم مسیحا
با عشق شود دل تو آباد
یک بار بیا به محفل دل
آن دل که شود رها، شود شاد
یک عمر گذشت در غم و درد
افتاده دلم به دام صیاد
گاهی نظری به جان نمودم
دیدم که خدا به یادم افتاد
صد ناله بزد دلم چو پژمرد
دل در پی هر ترانه جان داد
تدبیر مگر بکار بندم
تا خشک شود، ز ریشه بیداد
۱۷.۷k
۰۱ آذر ۱۴۰۱