عاشقانه
بی تو هجوم آتش سوزان ادامه داشت
لب تشنگی خشک بیابان ادامه داشت
در کوچههای در بدری هی قدم زدم
هرگز نیامدی و خیابان ادامه داشت
یخ زد میان خاطره ها قلب عاشقم
در بند بند درد؛ زمستان ادامه داشت
در عمق شعر راز سکوتم، شنیدنی ست
بغضم که در قصیده ی گریان ادامه داشت
ارواح خسته از تن من تا وجود تو
در قاب عکس هر دو پریشان ادامه داشت
دیوارها به دور سرم چرخ می زدند
مثل سراب؛ حلقه ی پنهان ادامه داشت
ای کاش قصه ی من و تو اینچنین نبود
شاید حضور روشن ایمان ادامه داشت...
لب تشنگی خشک بیابان ادامه داشت
در کوچههای در بدری هی قدم زدم
هرگز نیامدی و خیابان ادامه داشت
یخ زد میان خاطره ها قلب عاشقم
در بند بند درد؛ زمستان ادامه داشت
در عمق شعر راز سکوتم، شنیدنی ست
بغضم که در قصیده ی گریان ادامه داشت
ارواح خسته از تن من تا وجود تو
در قاب عکس هر دو پریشان ادامه داشت
دیوارها به دور سرم چرخ می زدند
مثل سراب؛ حلقه ی پنهان ادامه داشت
ای کاش قصه ی من و تو اینچنین نبود
شاید حضور روشن ایمان ادامه داشت...
۶.۲k
۱۷ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.