عاشقانه
چه خوشم درآن هوایی ،که نسیم آن توباشی
بنهم سرم به پایت، که همه جهان توباشی
به صفای آن که روزی، برسی به کوی عشقم
سروتن فدای آن دم ، که مرا امان تو باشی
بروم به اوج مستی ، بزنم شراب هستی
چه کنم نمانده عقلی،چو مرا میان تو باشی
شب و این نگاه خیسم،غزل و دعا چه ریسم
بپزم خیال رویت ، چه غرض نشان تو باشی
چمن سخن نشستن،چو صدای تو شنفتن
چه بهشت خرمست آن، که به حق دهان تو باشی
من و شعر و شب خروشان ، به هوای توشتابان
که نشینی طرْف جویی ، چو همه جنان تو باشی
بنهم سرم به پایت، که همه جهان توباشی
به صفای آن که روزی، برسی به کوی عشقم
سروتن فدای آن دم ، که مرا امان تو باشی
بروم به اوج مستی ، بزنم شراب هستی
چه کنم نمانده عقلی،چو مرا میان تو باشی
شب و این نگاه خیسم،غزل و دعا چه ریسم
بپزم خیال رویت ، چه غرض نشان تو باشی
چمن سخن نشستن،چو صدای تو شنفتن
چه بهشت خرمست آن، که به حق دهان تو باشی
من و شعر و شب خروشان ، به هوای توشتابان
که نشینی طرْف جویی ، چو همه جنان تو باشی
۵.۱k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲