بـداقـبـال ( غـزل )

هــمــه دردی بـه نـامِ درد بـی‌پـایـان داریـم
غـمـی ؛ انـدازهٔ اهــواز تـا تــهـران داریـم ..

زبان چفتِ دهانست و نفس‌ها حبس سینه
تـنـی دربـنـد ، شـبیـه مـیـلـۀ زنـدان داریـم

شبیـه سـاختمـان و دخـمـۀ مـتـروکـۀ تـار :
سـرانـجـام سـیاه و تـیـره و ویـران داریـم

ببـستنـد رویِ ما ، آبـراهـه‌هـای زنـدگی را !
کنـون آهنگ سـیلاب و سرِ طـغـیان داریـم

درین دریای پُر مـوّاج و طوفان‌خیزِ بیداد :
خـود مـا ناخـدای کـشتـی و بادبـان داریـم

اگـر تــیـغِ سـتـم ، پـرپـر بـکـرد آلالـه‌ای را :
به رشـد لالـه‌ای دیـگر ز بُـن ؛ ایـمان داریـم

نبـود از جـانـور یا هیـچ موجـودی هـراسی
که مـالامـال تـرس از حـیلـۀ انـسان داریـم

کشید آهِ‌ نفس‌گیر و بگفت دردمند بی‌پول :
ز بی‌پـولی ، جـراحتـهای بـی‌درمـان داریـم

کشیـد و کام گرفتـش کامـجـو از دولـت ما
چه فرقی بین بخت سوخته و قلیان داریم

شدیم‌دشمن‌تر ازبیگانه و برخویش تاختیم
ولیـک بـر ادّعـای دوسـتی ؛ اذعـان داریم !

جـهان از پـلـۀ دانـش رسـیـد بـر قـلـۀ رشـد
هنـوز ما در کف و اندوهِ آب و نان داریـم !

کـسی هرگز نـخوانْـد دیـوان بداقـبال مـا را
چِسان با آن بِطور م‍ـستمـر ، داستان داریم

بکن در حافظـه بـایگانی ای دوربین تاریـخ
نشان ده ، نـسل آینـده ؛ نـمادِ جـانداریـم ..

چه نرخ و سود نیرنگ و سیاست رفتـه بالا
هر آنچه قـیمـت انـسان باشـد ؛ ما نـداریـم

بزنگاه دست درازی گشته بر بانوی شرقی !
از آن پـس مـاتـمـی انـدازۀ ایـران داریـم ..

#بداقبال
#یزدان_ماماهانی
#آغازسرایش۲۵_۶_۱۴۰۲
#پایان‌سرایش۲_۷_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـی‌تــــار🎸🎼_
دیدگاه ها (۰)

بـربـاد رفـتـه ( غــزل )

دلآویــز ( دوبـیتـی )

بــدعــاقــبــت ( غـزل )

رُمـان زنـدگـی ( دلـربـاعـی )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط