خیلی ها میان میگن خب اگر ایرانی های خارج نشین اینقدر اونو

خیلی ها میان میگن خب اگر ایرانی های خارج نشین اینقدر اونور اذیتن و اینقدر از خارج بد میگن
چرا برنمیگردن
یادمه سال 85_86 بود چندتا از جوانای کم سن فامیل تصمیم گرفتن از روستا برن تهران
خبرش توی فامیل پخش شد
که فلانی و فلانی میخوان برن تهران کار کنن
خب تا اینجا اگر فقط یک شایعه بود چون خبر پخش شد نباید کم می آوردن
خلاصه یکی موتورش فروخت
اون یکی قسمتی از طلاهای زنش فروخت
یکی هم یه پولی از این اون دستی گرفت
یکی دو دست لباس شیک گرفتن و یه پس اندازی با خودشون بردن و رفتن
ما هم از سر کنجکاوی و دلتنگی هفته ای یکی دو بار بهشون زنگ می زدیم حالشون بپرسیم
آقا یه جوری از تهران میگفتن که انگاری بهشت روی زمینه
دلم ما غش میرفت که ای کاش ما هم می شد بریم تهران
از امکانات و کار و پولی که هی وسط خیابون ریخته بود میگفتن و این که کافیه یکی بیاد جمع کنه اون پولای
بی صاحبو
بعد از چند ماه یه بابای برای کار اداری رفت تهران و اتفاقی‌ اون بچه ها را
می بینه
وقتی برمیگرده میره سراغ کس و کارشون که بجنبید برید دنبال بچه هاتون که دارن تلف میشن از گرسنگی
پولی هم ندارن بگردن
روشون هم. نمیشه بگن بی پول شدن و کاری گیرشون نیومده هنوز!
ایرانی های اون ور آب هم باز چنین شرایطی دارن
خیلی ها هرچی پل پشت سرشون بوده خراب کردن و رفتن
دیگه چاره ای جز موندن و تحمل کردن ندارن