Did I crush my victim?
پارت ۷
بنگ چان: غذای مورد علاقت چیه؟
سونگمین: تخم مرغ خیلی دوست دارم.
بنگ چان: تخم مرغ که نشد غذا ، امشب چی بپزیم؟
سونگمین: اوم...دلم پیتزا میخواد.
بنگ چان: باشه پس برین باهم درست کنیم.
سونگمین: منم بیام؟ من اشپزی بلد نیستم.
بنگ چان: اشکال نداره یاد میگیری.
بلند شدم و با بنگ چان....چیز یعنی استاد رفتیم داخل آشپزخونه. خیلی استرس داشتم ، میترسیدم کار اشتباهی کنم و استاد عصبانی شه یا ناراحت شه. هر وقت این حس میاد سراغم ، دستام میلزره و الانم داره میلرزه ولی خیلی نیست.
استاد رفت و وسایل پیتزا رو اورد. اول شروع کرد به درست کردن خمیر پیتزا.
بنگ چان: میخوای وَرزِش، بدی؟
سونگمین:میترسم خرابش کنم.
بنگ چان: چرا باید خرابش کنی ؟ دستکش دستت کن و بیا ورزش ، بده.
دستکشامو پوشیدم و شروع کردم به ورز دادن خمیر.
بنگ چان: افرین دادی خوب پیش میری.
بعد چند دقیقه ورز دادن ، استاد خمیر رو پهن کرد و مواد پیتزا رو چید روش.
سونگمین: استاد
بنگ چان: از این به بعد بنگ چان صدام کن.
سونگمین: اشکال نداره؟
بنگ چان: نه ولی تو دانشگاه دیگه نه.
سونگمین: باشه، بنگ..چان
بنگ چان: بله ، راحت بگو.
سونگمین: بنگ چان.
بنگ چان: افرین.
خنده ای کردیم و بعد بنگ چان ، پیتزا رو گذاشت تو فر.
بنگ چان: خب دیگه بریم تو حال بشینیم.
رفتیم نشستیم تو حال.
سونگمین: بنگ چان
بنگ چان: بله
سونگمین: ازتون بخاطر امشب ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم.
ویو بنگ چان
اون پسر واقعا مظلومه. وقتی تو آشپز خونه بودیم ، دستش داشت میلرزید که باید برای استرس باشه. یونا واقعا با این پسر چیکار کرده؟ اون خیلی کیوته....صبر کن چی گفتم الان؟! چرا اون باید از نظرم کیوت باشه؟ وای اخه واقعا گوگولی و کیوته. اون موهایه مشکیش با چتریش خیلی جذابه. ممکنه روس کراش زده باشم؟ من رو قربانیم کراش زدم؟! نه امکان نداره.
۲۰ دقیقه بعد
پیتزا حاضر شد. از فر درش اوردم و گذاشتمش رو میز.
بنگ چان: آمادس!
سونگمین اومد پشت میز نشست.
سونگمین: وایی حتما خیلی خوشمزه شده!
بنگ چان: اره
شروع کردیم به خوردن.
سونگمین: بنگ چان ، واقعا خوشمزه شده!
لبخندی زدم و به خوردن ادامه دادیم.
بعد ۱۰ دقیقه از پشت میز بلند شدیم.
سونگمین: من دیگه برم.
بنگ چان: الان؟ میموندی.
سونگمین: نه دیگه برم ، خیلی مزاحمت شدم.
بنگ چان: مزاحم نبودی ، خوش گذشت.
سونگمین: اره ، خب دیگه خدافظ.
بنگ چان: خدافظ.
بنگ چان: غذای مورد علاقت چیه؟
سونگمین: تخم مرغ خیلی دوست دارم.
بنگ چان: تخم مرغ که نشد غذا ، امشب چی بپزیم؟
سونگمین: اوم...دلم پیتزا میخواد.
بنگ چان: باشه پس برین باهم درست کنیم.
سونگمین: منم بیام؟ من اشپزی بلد نیستم.
بنگ چان: اشکال نداره یاد میگیری.
بلند شدم و با بنگ چان....چیز یعنی استاد رفتیم داخل آشپزخونه. خیلی استرس داشتم ، میترسیدم کار اشتباهی کنم و استاد عصبانی شه یا ناراحت شه. هر وقت این حس میاد سراغم ، دستام میلزره و الانم داره میلرزه ولی خیلی نیست.
استاد رفت و وسایل پیتزا رو اورد. اول شروع کرد به درست کردن خمیر پیتزا.
بنگ چان: میخوای وَرزِش، بدی؟
سونگمین:میترسم خرابش کنم.
بنگ چان: چرا باید خرابش کنی ؟ دستکش دستت کن و بیا ورزش ، بده.
دستکشامو پوشیدم و شروع کردم به ورز دادن خمیر.
بنگ چان: افرین دادی خوب پیش میری.
بعد چند دقیقه ورز دادن ، استاد خمیر رو پهن کرد و مواد پیتزا رو چید روش.
سونگمین: استاد
بنگ چان: از این به بعد بنگ چان صدام کن.
سونگمین: اشکال نداره؟
بنگ چان: نه ولی تو دانشگاه دیگه نه.
سونگمین: باشه، بنگ..چان
بنگ چان: بله ، راحت بگو.
سونگمین: بنگ چان.
بنگ چان: افرین.
خنده ای کردیم و بعد بنگ چان ، پیتزا رو گذاشت تو فر.
بنگ چان: خب دیگه بریم تو حال بشینیم.
رفتیم نشستیم تو حال.
سونگمین: بنگ چان
بنگ چان: بله
سونگمین: ازتون بخاطر امشب ممنونم.
بنگ چان: خواهش میکنم.
ویو بنگ چان
اون پسر واقعا مظلومه. وقتی تو آشپز خونه بودیم ، دستش داشت میلرزید که باید برای استرس باشه. یونا واقعا با این پسر چیکار کرده؟ اون خیلی کیوته....صبر کن چی گفتم الان؟! چرا اون باید از نظرم کیوت باشه؟ وای اخه واقعا گوگولی و کیوته. اون موهایه مشکیش با چتریش خیلی جذابه. ممکنه روس کراش زده باشم؟ من رو قربانیم کراش زدم؟! نه امکان نداره.
۲۰ دقیقه بعد
پیتزا حاضر شد. از فر درش اوردم و گذاشتمش رو میز.
بنگ چان: آمادس!
سونگمین اومد پشت میز نشست.
سونگمین: وایی حتما خیلی خوشمزه شده!
بنگ چان: اره
شروع کردیم به خوردن.
سونگمین: بنگ چان ، واقعا خوشمزه شده!
لبخندی زدم و به خوردن ادامه دادیم.
بعد ۱۰ دقیقه از پشت میز بلند شدیم.
سونگمین: من دیگه برم.
بنگ چان: الان؟ میموندی.
سونگمین: نه دیگه برم ، خیلی مزاحمت شدم.
بنگ چان: مزاحم نبودی ، خوش گذشت.
سونگمین: اره ، خب دیگه خدافظ.
بنگ چان: خدافظ.
۱۱.۷k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.