عشق بی انتها پارت ۶۳
#بوساگ
بهش گفتم تنها کسی که میتونه حال منو خوب کنه فقط تو بعد دوتا دستاشو گذاشت رو صورتم گفت:منم هرموقع تو رو میبینم حالم خیلی خوب میشه بعد پیشونیشو گذاشت رو پیشونیم روم خیمه زده بود منم دستمو بردم گذاشتم رو موچ دستش و موچ دستشو گرفتم من:جونگ کوکم کوک:جانم من:دوست دارم خندید گفت کوک:منم دوست دارم اینو گفتیم و با یه بوسه کوچولو از هم جدا شدیم کوک:بوساگ من:هوم کوک:میترسم از خواب بیدارشم ببینم تو نیستی خندیدم گفتم من:هنوز باورت نشده واقعیم بعد رفتم جلوتر و تو بغلم گرفتمش من:بیا از بغلت جم نمیخورم بعد خوابیدیم
#جونگ کوک
صبح چشمامو باز کردم یه کشی به خودم دادم دستمو کشیدم رو تخت دیدم بوساگ نیست من:بوساگ بوساگ یهو دیدم اومد سمتم بوساگ:جانم چی شده من:هوففف فکر کردم دیشب همش خواب بوده و تو خیال بودی بعد گرفت بغلم کرد منم بغلش کردم بعد از تو بغل هم اومدیم بیرون بوساگ:خیله خوب پاشو بیا بیرون اول برو دست و صورتتو یه آب بزن و بیا بعد بیا صبحونه آمادس من:باشه میرم رفتم دست و صورتمو شستم بعد رفتم سر میز بوساگ داشت میزو آماده میکرد بعد رفت داشت قهوه میریخت که از پشت رفتم بازوهامو بردم کنار شیکم و دستش بغلش کردم بعد عطرشو بو میکردم
#بوساگ
عطرمو بو میکرد برگشتم طرفش به کابینت تکیه دادم و دستمو گذاشتم پشت اونم اومد جلو و دستشو گذاشت دو طرفم دقیق کنار کمرم از مابین دستام رد کرده بود بکم گردنشو جلو داد و چونه منو گرفت و برد بالا بعد کلشو برو پایین گردنم پایین تر قسمتی که بیرون بود رفت لیس میزد و بو میکرد کوک:این عطرت خیلی مسطم میکنه از حال و روزمم پیداس دیوونه شدم از دست این عطر بی صاحابت دوست ندارم این عطرت مال کسه دیگه ای بشه یا کسه دیکه بوش کنن این عطر مخصوص خودمه بعد از گردنم جدا شد و رفت سمت لبام چونم گرفت آورد پایین به پایین نگاه میکردم که دستشو برد زیر موهامو موهامو نوازش کردو داد کنار بعد دستشو گذاشت رو صورتم و هی با زیر منو نگاه میکرد که با دست زدن دستش به صورتم سرمو گرفت بالا و لباشو چسبوند رو لبامو لبامو مک زد و خورد منم دستام شل شد از لبام جدا شد منم که تحریک شدم تا جدا شد پریدم دستمو دور گردنش حلقه کردم و لبامو چسبوندن رو لباش اونم دستشو رو کمر میمالید لبا همدیگرو گاز میگرفتیم و میخوردیم
بهش گفتم تنها کسی که میتونه حال منو خوب کنه فقط تو بعد دوتا دستاشو گذاشت رو صورتم گفت:منم هرموقع تو رو میبینم حالم خیلی خوب میشه بعد پیشونیشو گذاشت رو پیشونیم روم خیمه زده بود منم دستمو بردم گذاشتم رو موچ دستش و موچ دستشو گرفتم من:جونگ کوکم کوک:جانم من:دوست دارم خندید گفت کوک:منم دوست دارم اینو گفتیم و با یه بوسه کوچولو از هم جدا شدیم کوک:بوساگ من:هوم کوک:میترسم از خواب بیدارشم ببینم تو نیستی خندیدم گفتم من:هنوز باورت نشده واقعیم بعد رفتم جلوتر و تو بغلم گرفتمش من:بیا از بغلت جم نمیخورم بعد خوابیدیم
#جونگ کوک
صبح چشمامو باز کردم یه کشی به خودم دادم دستمو کشیدم رو تخت دیدم بوساگ نیست من:بوساگ بوساگ یهو دیدم اومد سمتم بوساگ:جانم چی شده من:هوففف فکر کردم دیشب همش خواب بوده و تو خیال بودی بعد گرفت بغلم کرد منم بغلش کردم بعد از تو بغل هم اومدیم بیرون بوساگ:خیله خوب پاشو بیا بیرون اول برو دست و صورتتو یه آب بزن و بیا بعد بیا صبحونه آمادس من:باشه میرم رفتم دست و صورتمو شستم بعد رفتم سر میز بوساگ داشت میزو آماده میکرد بعد رفت داشت قهوه میریخت که از پشت رفتم بازوهامو بردم کنار شیکم و دستش بغلش کردم بعد عطرشو بو میکردم
#بوساگ
عطرمو بو میکرد برگشتم طرفش به کابینت تکیه دادم و دستمو گذاشتم پشت اونم اومد جلو و دستشو گذاشت دو طرفم دقیق کنار کمرم از مابین دستام رد کرده بود بکم گردنشو جلو داد و چونه منو گرفت و برد بالا بعد کلشو برو پایین گردنم پایین تر قسمتی که بیرون بود رفت لیس میزد و بو میکرد کوک:این عطرت خیلی مسطم میکنه از حال و روزمم پیداس دیوونه شدم از دست این عطر بی صاحابت دوست ندارم این عطرت مال کسه دیگه ای بشه یا کسه دیکه بوش کنن این عطر مخصوص خودمه بعد از گردنم جدا شد و رفت سمت لبام چونم گرفت آورد پایین به پایین نگاه میکردم که دستشو برد زیر موهامو موهامو نوازش کردو داد کنار بعد دستشو گذاشت رو صورتم و هی با زیر منو نگاه میکرد که با دست زدن دستش به صورتم سرمو گرفت بالا و لباشو چسبوند رو لبامو لبامو مک زد و خورد منم دستام شل شد از لبام جدا شد منم که تحریک شدم تا جدا شد پریدم دستمو دور گردنش حلقه کردم و لبامو چسبوندن رو لباش اونم دستشو رو کمر میمالید لبا همدیگرو گاز میگرفتیم و میخوردیم
۳۹.۴k
۰۸ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.