ما رو سیهانیم و زلال است دل ما ... او رنگ به رخساره ی ماه
ما رو سیهانیم و زلال است دل ما ... او رنگ به رخساره ی ماها زد و گم شد
حاجی طرف مکه روان بود و به صحرا ... خود مکه ی ما بود و به صحرا زد و گم شد
بردیم سوی چاره گری چاره کند کار ... او نیز معما به معما زد و گم شد
وین زخم عمیقی که به دل دارمش اکنون ... م.ح.ب.و.ب.ه به ان خنجر کارا زد و گم شد
بیتی که بگوید دل و غم دشمن خویشند ... آتش به دل و دفتر و معنا زد و گم شد
هاتف دگرت عشق چه سود است در این عمر ... عمرت به گذار غم دنیا زد و گم شد
میم.ب.هاتف
حاجی طرف مکه روان بود و به صحرا ... خود مکه ی ما بود و به صحرا زد و گم شد
بردیم سوی چاره گری چاره کند کار ... او نیز معما به معما زد و گم شد
وین زخم عمیقی که به دل دارمش اکنون ... م.ح.ب.و.ب.ه به ان خنجر کارا زد و گم شد
بیتی که بگوید دل و غم دشمن خویشند ... آتش به دل و دفتر و معنا زد و گم شد
هاتف دگرت عشق چه سود است در این عمر ... عمرت به گذار غم دنیا زد و گم شد
میم.ب.هاتف
۴۶۸
۰۸ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.