عشق بی انتها پارت ۸۲
#بوساگ
موهاشو ول کردم تیکه موهاش تو دستم بود از دستم میریختم رو زمین بعد در خونرو زدم جونگ کوک باز کرد رفتم تو اداشو در آوردم روبه رو جونگ کوک من:ببخشیدمیشه یه دقیقه ننننننههههه ببخشید باهاتون کار دارم ننننننن کوک زد زیر خنده من:هی چرا میخندی کوک:خیلی بامزه شدی چیکارش کردی من:موهاشو کندم ببین یه تار مو تو دستم بود بردم از پنجره ریختم بیرون بعد اومد جلوم وایسادم کمرمو گرفت به خودش چسبوند کوک: خیله خوب عشقم خودتو ازیت نکن حرصم من:باشه حرص نمیخورم بعد یه بوسه کوچولو زد رو لبام و جدا شدیم من:بریم تو اتاق مامان بابام یه نگاه بندازم کوک:باشه برو رفتم تو اتاق در کشو هارو باز کردم که یه چیزی اومد دستم یه جعبه بود جعبرو باز کردم توشو نگاه کردم یدونه عطر بود همون عطری که من داشتم پر پر بود من اونو بهش کادو داده بودم جونگ کوک رو صدا زدم من:جونگ کوک کوک:جانم من:بیا کوک:اومدم اومد تو اتاق من:جونگ کوک ببین همون عطری که من دارم پر پره کوک:وایی اینو از کجا پیدا کردی من:اینو برا مامان کادو گرفته بودم کوک:نگهش دار چون میدونی اگه به جز این عطر عطره دیگه ای باشه من:باشه بخاطر تو نگهش میدارم باهم من:خوب جونگ کوک بریم کوک:اگه تو بخوای آره بریم من:بریم پاشدیم باهم رفتیم از خونه بیرون که یه مرده جلومونو گرفت یعنی من رو همسایمون بود من:سلام مرد:سلام خوبید من:خوبم مرسی کوک:معلوم که خوب هستن یه نگاه به جونگ کوک کردم غیرتی شده بود بد من:خیله خوب ما رفتیم خداحافظ دستشو گرفتم باهم رفتیم دم ماشین من:تو دوباره غیرتی شدی کوک:ببخشید دست خودم نبود من:دیوونه رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه رفتیم رسیدیم جونگ کوک درو باز کرد رفتیم تو کتمو در آوردم آویزون کردم و خودمو پرت کردم رو مبل من:آخی کوکم اومد کنارم نشست کوک:چه خبر کوه جابه جا کردی خسته شدی من:نه دایناسور جابه جا کردم کوک:باریکلا بعد شروع کردم گفتم من:هعی عاشق شدم عاشق شدم برگشت سمتم گفت کوک:برا من عاشق شدی من:یعنی اجازه عاشق شدنم ندارم عاشق شدم عاشق شدم کوک منو گرفت خوابوندم رو مبل کوک:تو غلط کردی عاشق شدی من:چلا نمی تونم عاشق بشم کوک:بچه پررو تو به جز من عاشق هیجکس نمیشی اینو بدون من:بچه پررو منم دیوونه عاشق تو شدم دیگه قولم نمی تونه اینو عوض کنه کوک:حتی قولم من:آره چی فکر کردی دوباره گفتم با خنده عاشق شدم عاشق شدم کوک:تو غلط کردی هر دومون مردیم از خنده جر خوردیم در واقع😂😂😂😂🤣 بعد با خنده دماغشو مالید به نوک دماغم من:عاشق شدم عاشق شدم😂😂😂🤣کوک:نکن دختر مردم بازم میگم تو غلط کردی من:غلط کردم غلط کردم😂🤣🤣خوبه کوک:نه انگار باید آدمت کنم
موهاشو ول کردم تیکه موهاش تو دستم بود از دستم میریختم رو زمین بعد در خونرو زدم جونگ کوک باز کرد رفتم تو اداشو در آوردم روبه رو جونگ کوک من:ببخشیدمیشه یه دقیقه ننننننههههه ببخشید باهاتون کار دارم ننننننن کوک زد زیر خنده من:هی چرا میخندی کوک:خیلی بامزه شدی چیکارش کردی من:موهاشو کندم ببین یه تار مو تو دستم بود بردم از پنجره ریختم بیرون بعد اومد جلوم وایسادم کمرمو گرفت به خودش چسبوند کوک: خیله خوب عشقم خودتو ازیت نکن حرصم من:باشه حرص نمیخورم بعد یه بوسه کوچولو زد رو لبام و جدا شدیم من:بریم تو اتاق مامان بابام یه نگاه بندازم کوک:باشه برو رفتم تو اتاق در کشو هارو باز کردم که یه چیزی اومد دستم یه جعبه بود جعبرو باز کردم توشو نگاه کردم یدونه عطر بود همون عطری که من داشتم پر پر بود من اونو بهش کادو داده بودم جونگ کوک رو صدا زدم من:جونگ کوک کوک:جانم من:بیا کوک:اومدم اومد تو اتاق من:جونگ کوک ببین همون عطری که من دارم پر پره کوک:وایی اینو از کجا پیدا کردی من:اینو برا مامان کادو گرفته بودم کوک:نگهش دار چون میدونی اگه به جز این عطر عطره دیگه ای باشه من:باشه بخاطر تو نگهش میدارم باهم من:خوب جونگ کوک بریم کوک:اگه تو بخوای آره بریم من:بریم پاشدیم باهم رفتیم از خونه بیرون که یه مرده جلومونو گرفت یعنی من رو همسایمون بود من:سلام مرد:سلام خوبید من:خوبم مرسی کوک:معلوم که خوب هستن یه نگاه به جونگ کوک کردم غیرتی شده بود بد من:خیله خوب ما رفتیم خداحافظ دستشو گرفتم باهم رفتیم دم ماشین من:تو دوباره غیرتی شدی کوک:ببخشید دست خودم نبود من:دیوونه رفتیم سوار ماشین شدیم و به سمت خونه رفتیم رسیدیم جونگ کوک درو باز کرد رفتیم تو کتمو در آوردم آویزون کردم و خودمو پرت کردم رو مبل من:آخی کوکم اومد کنارم نشست کوک:چه خبر کوه جابه جا کردی خسته شدی من:نه دایناسور جابه جا کردم کوک:باریکلا بعد شروع کردم گفتم من:هعی عاشق شدم عاشق شدم برگشت سمتم گفت کوک:برا من عاشق شدی من:یعنی اجازه عاشق شدنم ندارم عاشق شدم عاشق شدم کوک منو گرفت خوابوندم رو مبل کوک:تو غلط کردی عاشق شدی من:چلا نمی تونم عاشق بشم کوک:بچه پررو تو به جز من عاشق هیجکس نمیشی اینو بدون من:بچه پررو منم دیوونه عاشق تو شدم دیگه قولم نمی تونه اینو عوض کنه کوک:حتی قولم من:آره چی فکر کردی دوباره گفتم با خنده عاشق شدم عاشق شدم کوک:تو غلط کردی هر دومون مردیم از خنده جر خوردیم در واقع😂😂😂😂🤣 بعد با خنده دماغشو مالید به نوک دماغم من:عاشق شدم عاشق شدم😂😂😂🤣کوک:نکن دختر مردم بازم میگم تو غلط کردی من:غلط کردم غلط کردم😂🤣🤣خوبه کوک:نه انگار باید آدمت کنم
۴۳.۷k
۱۳ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.