پارت ¹⁴*
پارت ¹⁴*
ادامه....
دستش رو دیوار میزاره ولی میفته زمین*
درد بدی تو پاش احساس کرد *
سیک :لعنتی!
موجود ها یه خندان قرمز رنگ اون شخص به پاش اسیب زدن*( با چاقو هایه تو دستشون )
سیک با پایه دیگش موجود رو پرت میکنه یه طرف دیگه و به زور میرسه به در خونه*
سیک با ترس :لعنتی در رو باز کن!
هابیل :از کجا بدونم تو اون نیستی ؟
سیک با مشت میزنه به در و به پشت سرش نگاه میکنه که صد تا از اون جونورا پشت سرشن و شخص به طرفش میومد *
شخص:هوم... کجا رفتی؟ میخنده*هنوز پایان بازی نشده!
سیک با دوتا دستاش میزد به در *
سیک:جان نورا در رو بازز کننن!!
هابیل یقه سیک رو میگیره و میکشه طرف خودش *
هابیل در رو محکم میبنده *
هابیل :فا*ک
سیک دستش رو پاش میزاره و ناله میکرد از درد!
هابیل :اونا چی بودن؟!
نورا گیج شده بود و ترسیده:نمیدونم فقط از وقتی راه افتادم دنبالم بود..
نورا هرچی فکر میکرد نمیفهمید اون خاطره معنیش چی بود؟
هابیل به بدن نورا نگاه میکنه*
به طرفش میاد *
هابیل با نگرانی به کمر نورا دست میزنه *
هابیل :تو اسیب دیدی!
نورا :خب اره... ولی... دست میزنه به بدنش که زخم بزرگی رو ایجاد کرده بود*درد نداره؟!
صدایه کوبیدن در*
سیک میفته رو زمین و کشون کشون میاد پیش نورا و هابیل *
شخص با پا به در زد و در افتاد رو زمین *
شخص :دالی!
سیک و بقیه که از تح دل جیغ میکشن *( یا خدا گوشام کر شد :/ )
یه پورتال بزرگ زیرشون باز میشه*
سیک:شت
و میفتن پایین *
چند دقیقه بعد *
مکان:باغ کورو
کورو:خیلی جالبه... دستی به موهایه طلاییش میکشه *
نورا که کنار درخت داشت ناله میکرد از درد*
هابیل هم در حال لودینگ بود که دقیقا کدوم گوریه *
سیک نفس نفس میزد و تمام بدنش درد میکرد*
سیک :عاه... وای... نفس زدن*خداجون
کورو لبخند ملایمی زد دستش رو گذاشت رو لباش و به تک تک شون نگاه ریزی کرد *
کورو خنده ای از تح دل کرد و خم شد و به سیک گفت:چه خبر پسر؟
☆.。.:* .。.:*☆ 🎸 #Story ☆.。.:* .。.:*☆
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
https://splus.ir/httpssplusirCreepyPasta1990
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚૮꒰˵•ᵜ•˵꒱ა‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷
#طراحی #هنر #انیمه #عاشقانه #نقاشی_دیجیتال #نقاشی_زیبا #نقاشی # #زیبا # #کیپاپ #کیوت #خوراکی_کیوت #کیوت_تایمض
ادامه....
دستش رو دیوار میزاره ولی میفته زمین*
درد بدی تو پاش احساس کرد *
سیک :لعنتی!
موجود ها یه خندان قرمز رنگ اون شخص به پاش اسیب زدن*( با چاقو هایه تو دستشون )
سیک با پایه دیگش موجود رو پرت میکنه یه طرف دیگه و به زور میرسه به در خونه*
سیک با ترس :لعنتی در رو باز کن!
هابیل :از کجا بدونم تو اون نیستی ؟
سیک با مشت میزنه به در و به پشت سرش نگاه میکنه که صد تا از اون جونورا پشت سرشن و شخص به طرفش میومد *
شخص:هوم... کجا رفتی؟ میخنده*هنوز پایان بازی نشده!
سیک با دوتا دستاش میزد به در *
سیک:جان نورا در رو بازز کننن!!
هابیل یقه سیک رو میگیره و میکشه طرف خودش *
هابیل در رو محکم میبنده *
هابیل :فا*ک
سیک دستش رو پاش میزاره و ناله میکرد از درد!
هابیل :اونا چی بودن؟!
نورا گیج شده بود و ترسیده:نمیدونم فقط از وقتی راه افتادم دنبالم بود..
نورا هرچی فکر میکرد نمیفهمید اون خاطره معنیش چی بود؟
هابیل به بدن نورا نگاه میکنه*
به طرفش میاد *
هابیل با نگرانی به کمر نورا دست میزنه *
هابیل :تو اسیب دیدی!
نورا :خب اره... ولی... دست میزنه به بدنش که زخم بزرگی رو ایجاد کرده بود*درد نداره؟!
صدایه کوبیدن در*
سیک میفته رو زمین و کشون کشون میاد پیش نورا و هابیل *
شخص با پا به در زد و در افتاد رو زمین *
شخص :دالی!
سیک و بقیه که از تح دل جیغ میکشن *( یا خدا گوشام کر شد :/ )
یه پورتال بزرگ زیرشون باز میشه*
سیک:شت
و میفتن پایین *
چند دقیقه بعد *
مکان:باغ کورو
کورو:خیلی جالبه... دستی به موهایه طلاییش میکشه *
نورا که کنار درخت داشت ناله میکرد از درد*
هابیل هم در حال لودینگ بود که دقیقا کدوم گوریه *
سیک نفس نفس میزد و تمام بدنش درد میکرد*
سیک :عاه... وای... نفس زدن*خداجون
کورو لبخند ملایمی زد دستش رو گذاشت رو لباش و به تک تک شون نگاه ریزی کرد *
کورو خنده ای از تح دل کرد و خم شد و به سیک گفت:چه خبر پسر؟
☆.。.:* .。.:*☆ 🎸 #Story ☆.。.:* .。.:*☆
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚
https://splus.ir/httpssplusirCreepyPasta1990
꒷︶꒷꒥꒷‧₊˚૮꒰˵•ᵜ•˵꒱ა‧₊˚꒷︶꒷꒥꒷
#طراحی #هنر #انیمه #عاشقانه #نقاشی_دیجیتال #نقاشی_زیبا #نقاشی # #زیبا # #کیپاپ #کیوت #خوراکی_کیوت #کیوت_تایمض
۲.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.