فقط مال من باش پارت ۱۴
چشماشو باز کرد دستمو فشار داد چون درد داشت
از زبون خودم
چشمانو باز کردم نور لامپ به صورتم میزد و چشممو ازیت میکرد درد داشتم و انگار دست یکیو فشار دادم برگشتم طرفش دیدم جونگ کوکه من:جونگ کوک کوک:عشقم خیلی ترسیدم داشتم دق میکردم من:منم ترسیده بودم کوک:من بیشتر وقتی دستگاهت بوقق بوق زد حس کردم دنیا برام تموم شدس الان که حالت خوبه خیالن راحت شد من:منم خیالم راحته تو حالت خوبه بعد تهیونگ اومد تو تهیونگ:عه یونا بهوش اومدی من:آره کوک:تهیونگ زیاد ازیتش نکن یونا هنوز درد داره تهیونگ:کی خواست ازیت کنه کوک:گفتم بدونی تهیونگ تهیونگ:به کوک:این تخته یونارو بچسبون به تخت منه قشنگ تهیونگ:چییی این وسططونه کوک:برشدار خوب تهیونگ:سرم تو دستشه کوک:اونم بیار تهیونگ:خیله خوب بعد تختامونو به هم وصل کرد کوک:مرسی حالا برو بیرون میخوام با یونام تنها باشم تهیونگ:چیش اینجام دست برنمیدار کوک:نههههه بیرون بعد رفت بیرون کوک:نمیتونم بیام نزدیک چون بهمون سرم وصله من:اوهوم یه هفته بعد من و جونگ کوک از هم جدا شدیم من سرم زخم بود با لبم بیخیه هامونو کشیدیم و رفتیم خونه جونگ کوک منو برد هردومون همه گرفته بودیم رفتم خونه جونگ کوک همو گرفته بودیم جونگ کوک منو رو مبل گذاشت من:جونگ کوک تو نباید زیاد را بری کوک:خیله خوب الان میام
از زبون خودم
چشمانو باز کردم نور لامپ به صورتم میزد و چشممو ازیت میکرد درد داشتم و انگار دست یکیو فشار دادم برگشتم طرفش دیدم جونگ کوکه من:جونگ کوک کوک:عشقم خیلی ترسیدم داشتم دق میکردم من:منم ترسیده بودم کوک:من بیشتر وقتی دستگاهت بوقق بوق زد حس کردم دنیا برام تموم شدس الان که حالت خوبه خیالن راحت شد من:منم خیالم راحته تو حالت خوبه بعد تهیونگ اومد تو تهیونگ:عه یونا بهوش اومدی من:آره کوک:تهیونگ زیاد ازیتش نکن یونا هنوز درد داره تهیونگ:کی خواست ازیت کنه کوک:گفتم بدونی تهیونگ تهیونگ:به کوک:این تخته یونارو بچسبون به تخت منه قشنگ تهیونگ:چییی این وسططونه کوک:برشدار خوب تهیونگ:سرم تو دستشه کوک:اونم بیار تهیونگ:خیله خوب بعد تختامونو به هم وصل کرد کوک:مرسی حالا برو بیرون میخوام با یونام تنها باشم تهیونگ:چیش اینجام دست برنمیدار کوک:نههههه بیرون بعد رفت بیرون کوک:نمیتونم بیام نزدیک چون بهمون سرم وصله من:اوهوم یه هفته بعد من و جونگ کوک از هم جدا شدیم من سرم زخم بود با لبم بیخیه هامونو کشیدیم و رفتیم خونه جونگ کوک منو برد هردومون همه گرفته بودیم رفتم خونه جونگ کوک همو گرفته بودیم جونگ کوک منو رو مبل گذاشت من:جونگ کوک تو نباید زیاد را بری کوک:خیله خوب الان میام
۶۵.۶k
۲۳ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.