مافیای جذاب من
پارت ۱۷
ا/ت ویو
امروز تعطیل بود بخاطر همین سر کار نرفتم
نشسته بودم تو خونه تلویزیون نگاه میکردم
لونا با دویت پسرش رفته بود سفر تا چهار روز نبود و فقط من بودم
گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم جیمینه
جواب دادم
جیمین: سلام ا/ت
ا/ت: سلام *ذوق
جیمین: چرا ذوق کردی
ا/ت: اخه حوصلم سر رفته بود
جیمین: خببب امروز کارب ندارم دوست داری چیکار کنیم
ا/ت: میخوای بیای خونه من لونا با دوست پسرش رفته مسافرت تا ۴ روز نیست
جیمین: اوکی میام حالا کی بیام
ا/ت: همین الان
جیمین: اوکی الان که ساعت یازدهه بعدش هم عصر میریم بیرون بگردیم
ا/ت: حالا بیا بعدش برنامه ریزی میکنیم
جیمین: باشه فعلا
ا/ت: فعلا
قطع کردم
چون برای اولین بار میومد اینجا گفتم یه غذا دستپخت خودم مهمونش کنم
رفتم تو اشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم
داشتم غذا درست میکردم یهو یه دست دورم حلقه شد
ترسیدم و جیغ زدم
چرخیدم دیدم جیمینه
ا/ت: جیمیننن ترسوندیم
جیمین: سلاممم *کیوت
ا/ت: چطوری اومدی تو
جیمین: از پنجره اومدم
ا/ت: چی؟ از پنجره؟
جیمین: نههه در باز بود اومدم تو
ا/ت: لونا دوباره یادش رفت در رو ببنده
جیمین: اگه حواست نبود ممکن بود یکی بیاد اینجا بلایی سرت بیاره شانس اوردی من بودم
ا/ت: اوکی حالا ولش
جیمین: چی درست میکنی
ا/ت: ______ درست میکنم (نمیدونم چی خودتون یه چیزی بگید)
جیمین: دوست دارم ببینم چه مزه ای هست
ا/ت: باشه فعلا بیا بریم تو حال
رفتیم نشستیم
ا/ت: جیمین چیکار کنیم
جیمین: بشینیم همو نگاه کنیم
ا/ت: عهه جیمین ادا در نیار چیکار کنیم
جیمین: هر چی تو بگی
ا/ت: جیمین تو چرا اینجوری شدی اولا سر من جیغ میزدی الان اینجوری زل زدی بهمن میخندی
جیمین: خب اون موقع عاشق نبودم
ا/ت: ولی من همین الانم نیستم
جیمین: پس چرا داری با من قرار میزاری
ا/ت: چون عاشقتم *خنده
جیمین: مسخره
بغلم کرد و لپم رو بوسید
ا/ت: جیمینییی *کیوت
جیمین: چیه *کیوت
ا/ت: دوزت دالم *بامزه و مثل بچه ها
جیمین: منم دوست دارم
ا/ت: جیمین.....
جیمین: چیه
ا/ت: دیگه خودم داره حالم بد میشه از بس بامزه بازی در اوردیم
جیمین:*خنده* ولی من بامزه بازیت رو دوست دارم
ا/ت: دوست دارم ببینم تو بامزه بشی چه شکلی میشی
جیمین: دوست داری ببینی
ا/ت: اره
جیمین: ا/ت
ا/ت: هومم
جیمین: بقلممم کننن *بچگونه
(ادمین راهی بیمارستان شد بخاطر کیوت بودن بیش از حد جیمین)
زدم زیر خنده 😂
ا/ت: وایی جیمین خیلی بامره میشی
جیمین: خب چیش خنده داره
ا/ت: خب تا حالا اینجوری ندیده بودمت خندم گرفت
جیمین: ولی به من هر چقدر هم بامزه شم به تو نمیرسم
ا/ت: ای خدا این چه حرفیه من اصلا میرم غذا رو درست کنم
بلند شدم رفتم تو اشپزخونه
چند ساعت بعد
جیمین ویو
......
ادامه توی پارت بعد.....
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
ا/ت ویو
امروز تعطیل بود بخاطر همین سر کار نرفتم
نشسته بودم تو خونه تلویزیون نگاه میکردم
لونا با دویت پسرش رفته بود سفر تا چهار روز نبود و فقط من بودم
گوشیم زنگ خورد
نگاه کردم دیدم جیمینه
جواب دادم
جیمین: سلام ا/ت
ا/ت: سلام *ذوق
جیمین: چرا ذوق کردی
ا/ت: اخه حوصلم سر رفته بود
جیمین: خببب امروز کارب ندارم دوست داری چیکار کنیم
ا/ت: میخوای بیای خونه من لونا با دوست پسرش رفته مسافرت تا ۴ روز نیست
جیمین: اوکی میام حالا کی بیام
ا/ت: همین الان
جیمین: اوکی الان که ساعت یازدهه بعدش هم عصر میریم بیرون بگردیم
ا/ت: حالا بیا بعدش برنامه ریزی میکنیم
جیمین: باشه فعلا
ا/ت: فعلا
قطع کردم
چون برای اولین بار میومد اینجا گفتم یه غذا دستپخت خودم مهمونش کنم
رفتم تو اشپزخونه و مشغول غذا درست کردن شدم
داشتم غذا درست میکردم یهو یه دست دورم حلقه شد
ترسیدم و جیغ زدم
چرخیدم دیدم جیمینه
ا/ت: جیمیننن ترسوندیم
جیمین: سلاممم *کیوت
ا/ت: چطوری اومدی تو
جیمین: از پنجره اومدم
ا/ت: چی؟ از پنجره؟
جیمین: نههه در باز بود اومدم تو
ا/ت: لونا دوباره یادش رفت در رو ببنده
جیمین: اگه حواست نبود ممکن بود یکی بیاد اینجا بلایی سرت بیاره شانس اوردی من بودم
ا/ت: اوکی حالا ولش
جیمین: چی درست میکنی
ا/ت: ______ درست میکنم (نمیدونم چی خودتون یه چیزی بگید)
جیمین: دوست دارم ببینم چه مزه ای هست
ا/ت: باشه فعلا بیا بریم تو حال
رفتیم نشستیم
ا/ت: جیمین چیکار کنیم
جیمین: بشینیم همو نگاه کنیم
ا/ت: عهه جیمین ادا در نیار چیکار کنیم
جیمین: هر چی تو بگی
ا/ت: جیمین تو چرا اینجوری شدی اولا سر من جیغ میزدی الان اینجوری زل زدی بهمن میخندی
جیمین: خب اون موقع عاشق نبودم
ا/ت: ولی من همین الانم نیستم
جیمین: پس چرا داری با من قرار میزاری
ا/ت: چون عاشقتم *خنده
جیمین: مسخره
بغلم کرد و لپم رو بوسید
ا/ت: جیمینییی *کیوت
جیمین: چیه *کیوت
ا/ت: دوزت دالم *بامزه و مثل بچه ها
جیمین: منم دوست دارم
ا/ت: جیمین.....
جیمین: چیه
ا/ت: دیگه خودم داره حالم بد میشه از بس بامزه بازی در اوردیم
جیمین:*خنده* ولی من بامزه بازیت رو دوست دارم
ا/ت: دوست دارم ببینم تو بامزه بشی چه شکلی میشی
جیمین: دوست داری ببینی
ا/ت: اره
جیمین: ا/ت
ا/ت: هومم
جیمین: بقلممم کننن *بچگونه
(ادمین راهی بیمارستان شد بخاطر کیوت بودن بیش از حد جیمین)
زدم زیر خنده 😂
ا/ت: وایی جیمین خیلی بامره میشی
جیمین: خب چیش خنده داره
ا/ت: خب تا حالا اینجوری ندیده بودمت خندم گرفت
جیمین: ولی به من هر چقدر هم بامزه شم به تو نمیرسم
ا/ت: ای خدا این چه حرفیه من اصلا میرم غذا رو درست کنم
بلند شدم رفتم تو اشپزخونه
چند ساعت بعد
جیمین ویو
......
ادامه توی پارت بعد.....
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
۲۲.۱k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.