فرشته کوچولوم پارت ۲۶
روز بعد...
»فرودگاه بینالمللی کره » اسمش رو یادم رفته 🗿🤌
پنج دقیقه ای از فرود اومدن هواپیما گذشته
وارد محوطه شدم
چمدون رو دنبال خودم کشیدم
بعد چک کردن بلاخره از فرودگاه خارج شدم
منتظر تاکسی بودم که یهو یکی جلوم وایستاد
شیشه ماشین رو پایین زد
اووو
پسرر خودتی
نامجون: مگه می شد نیام دنبال رفیق گلم
جیمین : هوفف کمتر نمک بریز از کجا فهمیدی امروز میام کره
نامجون : دیگه خبرا میرسه بیا بشین
جیمین : اوکی صندوق رو وا کن
وا کرد یدونه چمدونم رو گذاشتم و دره صندوق رو بستم
اومدم جلو و سوار شدم
نامجون : خب خب دیگه چخبرا پسر
جیمین : سلامتی
نامجون : از اون قضیه چه خبر
ی نیشخند زدم و بهش گفتم
جیمین : فعلا شنیدم حافظه مستر برگشته
نامجون : جدی میگی
جیمین : اهوم... هوفف داستان واقعی داره شروع میشه نامجون شی ههه
نامجون : بدبختی نزدیکه
بهش نگاهی انداختم که زود ساکت شد
جیمین : کجا میریم؟
نامجون : فعلا که خونه من
جیمین : اوکی
......
شرطا
لایک ۳۰ تا
کامنت ۴۰
»فرودگاه بینالمللی کره » اسمش رو یادم رفته 🗿🤌
پنج دقیقه ای از فرود اومدن هواپیما گذشته
وارد محوطه شدم
چمدون رو دنبال خودم کشیدم
بعد چک کردن بلاخره از فرودگاه خارج شدم
منتظر تاکسی بودم که یهو یکی جلوم وایستاد
شیشه ماشین رو پایین زد
اووو
پسرر خودتی
نامجون: مگه می شد نیام دنبال رفیق گلم
جیمین : هوفف کمتر نمک بریز از کجا فهمیدی امروز میام کره
نامجون : دیگه خبرا میرسه بیا بشین
جیمین : اوکی صندوق رو وا کن
وا کرد یدونه چمدونم رو گذاشتم و دره صندوق رو بستم
اومدم جلو و سوار شدم
نامجون : خب خب دیگه چخبرا پسر
جیمین : سلامتی
نامجون : از اون قضیه چه خبر
ی نیشخند زدم و بهش گفتم
جیمین : فعلا شنیدم حافظه مستر برگشته
نامجون : جدی میگی
جیمین : اهوم... هوفف داستان واقعی داره شروع میشه نامجون شی ههه
نامجون : بدبختی نزدیکه
بهش نگاهی انداختم که زود ساکت شد
جیمین : کجا میریم؟
نامجون : فعلا که خونه من
جیمین : اوکی
......
شرطا
لایک ۳۰ تا
کامنت ۴۰
۷.۲k
۱۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.