عشق بی انتها پارت ۷۵
#کوک
در گوشش آهنگ خوندم تا راحت بخوابه بعد سرمو بردم سمت گردنش دستمم انداختم رو بدنش و براش خوندم که آهنگ تموم شد و خودمم خوابم برد وسطای شب بود که حس کردم بوساگ داره آه و ناله میکنه پاشدم دیدم خیس خیسه دست گذاشتم رو صورتش از تب داشت میسوخت من:بوساگ خوبی بوساگ:ک کوک من:بوساگ بیدارشو نفس نفس میزد سینه هاش بالا و پایین میرفت بوساگ:ک کوک م م من گ گ گرممه پاشدم رفت یه دستمال برداشتم کشیدم رو صورتش و عرقشو پاک کرد رفت سراغ قراصاش یکی از قرصاشو برداشتم برای اینکه تبش بیاد پایین یخورده آب برداشتم با یدونه قرص رفتم پیشش گرفت بلندش کردم و پشتش نشستم گرفت تو بغلم من: بوساگ اینو بخور بوساگ:ب باشه قرصو دادم بهش آبم دادم دوباره خوابوندمش دوباره دستمو گذاشتم رو پیشونیش یکم تبش اومده بود پایین ولی نفس نفس میزد من:هوفف تبت اومد پایین الان خوبی بوساگ:آ آره خ خوبم رفتم کنارش خوابیدم انگار تو خواب بیداری بود هی دستش تکون میداد یکی از دستاشو من:همیشه اینجوری دستاتو تکون میدی تو خواب و بیدار یه لبخند زد بوساگ:آره من:بوساگ چقدر گونت گل انداخته بوساگ:واقعا من:اوهوم نمیدونم چرا تو اون حال دیدمت ضربان قلبم داشت میومد پایین بوساگ:جونگ کوک من چیزیم نمیشه این گونه هامم بخاطر سرما خوردگیمه پس نگران نباش من:اوفف بوساگ میدونی اگه مریض بشی منم تب میکنم چشماشو باز کرد سرشو برگردوند بوساگ:جونگ کوک دیوونه خودم اگه چیزه دیگه ایم بود چیکار میکردی با خودت یکم رفتم جلوتر من:نگاش کن بوساگ یه وقت دیدی خوردمتا تو تو مریضیم بازم دلبری میکنی بوساگ:الان اصلا به قیافم نمیاد مریضم نه من:نوچ نمیاد انگار نه انگار همین یه دقیقه پیش حالت بد شد انگار هرچی حالت بدتر میشه تو پر انرژی تر میشه در عجبم زد زیر خنده من:به چی میخندی یکم خودشو آورد بالا بوساگ:خوب نقش بازی کردم نه من:چی یعنی بوساگ من تو رو میکشم منو گول میزنی بوساگ:جونگ کوکا الان میخوای چیکار کنی☺ من:همون کاری که باید کرد بوساگ:ها😐یعنی چی من:یعنی پیچ پیچی عزیزم بوساگ:کوک نکنیا من:میکنم بوساگ:نه میخواست پاشه بره نزاشتم بره سفت دستمو دورش حلقه کردم بعد رفتم روش من:خودت بگو باهات چیکار کنم بوساگ:هیچ کار فقط رحم کن من:بوساگ میدونی من رحم سرم نمیشه بوساگ:یعنی دیگه(با قیافه ناامیدانه به این شکل😧) کوک بیخیال شو من:به همین راحتی بوساگ:وای من:دیگه فایده ای نداره روش نشستم لبامو محکم گذاشتم رو لباش و لباشو میخوردمو مک میزدم
(پارت بعد با آه و ناله همراه است 😭😭😭هعی😭😂)
در گوشش آهنگ خوندم تا راحت بخوابه بعد سرمو بردم سمت گردنش دستمم انداختم رو بدنش و براش خوندم که آهنگ تموم شد و خودمم خوابم برد وسطای شب بود که حس کردم بوساگ داره آه و ناله میکنه پاشدم دیدم خیس خیسه دست گذاشتم رو صورتش از تب داشت میسوخت من:بوساگ خوبی بوساگ:ک کوک من:بوساگ بیدارشو نفس نفس میزد سینه هاش بالا و پایین میرفت بوساگ:ک کوک م م من گ گ گرممه پاشدم رفت یه دستمال برداشتم کشیدم رو صورتش و عرقشو پاک کرد رفت سراغ قراصاش یکی از قرصاشو برداشتم برای اینکه تبش بیاد پایین یخورده آب برداشتم با یدونه قرص رفتم پیشش گرفت بلندش کردم و پشتش نشستم گرفت تو بغلم من: بوساگ اینو بخور بوساگ:ب باشه قرصو دادم بهش آبم دادم دوباره خوابوندمش دوباره دستمو گذاشتم رو پیشونیش یکم تبش اومده بود پایین ولی نفس نفس میزد من:هوفف تبت اومد پایین الان خوبی بوساگ:آ آره خ خوبم رفتم کنارش خوابیدم انگار تو خواب بیداری بود هی دستش تکون میداد یکی از دستاشو من:همیشه اینجوری دستاتو تکون میدی تو خواب و بیدار یه لبخند زد بوساگ:آره من:بوساگ چقدر گونت گل انداخته بوساگ:واقعا من:اوهوم نمیدونم چرا تو اون حال دیدمت ضربان قلبم داشت میومد پایین بوساگ:جونگ کوک من چیزیم نمیشه این گونه هامم بخاطر سرما خوردگیمه پس نگران نباش من:اوفف بوساگ میدونی اگه مریض بشی منم تب میکنم چشماشو باز کرد سرشو برگردوند بوساگ:جونگ کوک دیوونه خودم اگه چیزه دیگه ایم بود چیکار میکردی با خودت یکم رفتم جلوتر من:نگاش کن بوساگ یه وقت دیدی خوردمتا تو تو مریضیم بازم دلبری میکنی بوساگ:الان اصلا به قیافم نمیاد مریضم نه من:نوچ نمیاد انگار نه انگار همین یه دقیقه پیش حالت بد شد انگار هرچی حالت بدتر میشه تو پر انرژی تر میشه در عجبم زد زیر خنده من:به چی میخندی یکم خودشو آورد بالا بوساگ:خوب نقش بازی کردم نه من:چی یعنی بوساگ من تو رو میکشم منو گول میزنی بوساگ:جونگ کوکا الان میخوای چیکار کنی☺ من:همون کاری که باید کرد بوساگ:ها😐یعنی چی من:یعنی پیچ پیچی عزیزم بوساگ:کوک نکنیا من:میکنم بوساگ:نه میخواست پاشه بره نزاشتم بره سفت دستمو دورش حلقه کردم بعد رفتم روش من:خودت بگو باهات چیکار کنم بوساگ:هیچ کار فقط رحم کن من:بوساگ میدونی من رحم سرم نمیشه بوساگ:یعنی دیگه(با قیافه ناامیدانه به این شکل😧) کوک بیخیال شو من:به همین راحتی بوساگ:وای من:دیگه فایده ای نداره روش نشستم لبامو محکم گذاشتم رو لباش و لباشو میخوردمو مک میزدم
(پارت بعد با آه و ناله همراه است 😭😭😭هعی😭😂)
۱۳.۰k
۱۲ بهمن ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.