{«الهه عشق» pr 3}
{«الهه عشق» pr 3}
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
لینو { _ } لیا { + } شخص های ناشناس { & }
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
+ راستی میتونی اسم رفیق هات رو بگی؟
_ فلیکس و هیونجین ، هیونجین قبلا فرشته ی مرگ یا همون شیطان بود،اون توی ی دوراهی بود یا باید شیطان میموند یا باید الهه میشد و اون الهه رو انتخاب کرد و اومد توی اکیپ ما...فلیکس هم که اولین الهه هستش
+ چه جالب
_ اوهوم
+ خیلی کنجکاوم میخوام اون هارو ببینم
_ راستی میخوام ی رازی رو بهت بگم
+ چه رازی؟
_ البته مامانت به من گفت که این موضوع رو ی راز پیش خودم نگه دارم و بهت نگم
اشک تو چشای لیا جمع شده بود
+ تو مامانم رو از کجا میشناسی؟
_ من قبلا الهه محافظ تو بودم و ی شب تو از خونه رفتی و من تورو گم کردم و میترسیدم توی چشای مامانت نگاه کنم....هر روز و هرشب هر دقیقه و هر لحظه من دنبالت میگشتم اما تورو پیدا نکردم...خیلی نگرانت بودم خیلی زیاد....بعد از چند روز خبر تصادف مامانت اومد....خیلی ترسیده بودم...تا اینکه ی روز بهم خبر رسوندن که تو حالت خوبه....من هم خیلی خوشحال شدم....الان هم میخوام دوباره الهه محافظت بشم و از تو محافظت کنم
+ چطور از من محافظت میکنی؟میای خونم؟
_ اوهوم
+ خیلی عالی میشههه...بالاخره از تنهایی در میام....راستی پس بقیه الهه ها چی؟اون ها چیکار میکنن؟
_ اون ها هم مثل من از ی دختر محافظت میکنن ولی هیونجین از ی پسر بچه و خواهرش محافظت میکنه
+او که اینطور
_ خب بریم خونه؟
+ بریمممم
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
لینو { _ } لیا { + } شخص های ناشناس { & }
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
+ راستی میتونی اسم رفیق هات رو بگی؟
_ فلیکس و هیونجین ، هیونجین قبلا فرشته ی مرگ یا همون شیطان بود،اون توی ی دوراهی بود یا باید شیطان میموند یا باید الهه میشد و اون الهه رو انتخاب کرد و اومد توی اکیپ ما...فلیکس هم که اولین الهه هستش
+ چه جالب
_ اوهوم
+ خیلی کنجکاوم میخوام اون هارو ببینم
_ راستی میخوام ی رازی رو بهت بگم
+ چه رازی؟
_ البته مامانت به من گفت که این موضوع رو ی راز پیش خودم نگه دارم و بهت نگم
اشک تو چشای لیا جمع شده بود
+ تو مامانم رو از کجا میشناسی؟
_ من قبلا الهه محافظ تو بودم و ی شب تو از خونه رفتی و من تورو گم کردم و میترسیدم توی چشای مامانت نگاه کنم....هر روز و هرشب هر دقیقه و هر لحظه من دنبالت میگشتم اما تورو پیدا نکردم...خیلی نگرانت بودم خیلی زیاد....بعد از چند روز خبر تصادف مامانت اومد....خیلی ترسیده بودم...تا اینکه ی روز بهم خبر رسوندن که تو حالت خوبه....من هم خیلی خوشحال شدم....الان هم میخوام دوباره الهه محافظت بشم و از تو محافظت کنم
+ چطور از من محافظت میکنی؟میای خونم؟
_ اوهوم
+ خیلی عالی میشههه...بالاخره از تنهایی در میام....راستی پس بقیه الهه ها چی؟اون ها چیکار میکنن؟
_ اون ها هم مثل من از ی دختر محافظت میکنن ولی هیونجین از ی پسر بچه و خواهرش محافظت میکنه
+او که اینطور
_ خب بریم خونه؟
+ بریمممم
۳.۳k
۰۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.