و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون
و بدا لهم من الله ما لم یکونوا یحتسبون
و بدا لهم سیئات ما کسبوا
و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن (زمر/47و48)
لذا شاعر به زیبایی می گوید:
ولو أنا إذا متنا تُرکنا - لکانَ المَوْتُ راحَة َ کُلِّ حَیِّ
و لکنا إذا متنا بُعثنا - و نُسأل بعد ذا عن کل شی
گاهی خیال می کنیم اگر شری را گناهی را خلافی را در خفا یا آشکار انجام دادیم و سزای کار غلط را ندیدیم [که بعدا می فهمیم که ای کاش در همان خطای اول سزای آن را میدیدیم و جزای آن را نقدا همانجا می چشیدیم.] پس موضوع تمام شد و رفت! یا معاذ الله آن گناه اساسا کار اشتباه و بدی نبوده و جزو اختیارات بوده و هر چه جزو اختیارات باشد معقول و مجاز است! مثلا اختیار و امکان دزدی باعث می شود بدزدیم و چون بقیه هم می کنند و سنگ از آسمان بر ایشان نریخت و زندگی رو به راه است پس دزدی کاری است درست!
اما دریغ که " فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره (زلزال 7 و 8) " و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصیها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لایظلم ربک احدا (کهف/49) یا بنی إنها إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فی السماوات أو فی الأرض یأت بها الله إن الله لطیف خبیر (لقمان/16) اگر هزار سطر سخن بگوییم مانند امثال این چند آیه شریفه معنا رسا و شفاف نخواهد بود.
لذا هیچ فکری و هیچ حرفی و هیچ عملی در عالم، گم نمی شود. و به محض انجام هر عملی دهها رونوشت و گواهی و شهادت از اعضاء بدن و نفس مدرکه و زمین و زمان و ملائکه و ... از آن کار ثبت می شود. و هرگز و هرگز چیزی در عالم محو نمی شود الا باذن الله.
و ماهای حواس پرت مثل افراد شیرین عقل که با یک دلیت و ارسال یک فایل به سطل زباله آن را تمام شده می پنداریم. دریغ ازین که دهها و دهها رونوشت از آن توسط اهل فن بیرون کشیده می شود به نحوی که خود ما از تجمیع ذره ذره ی کارهای سابق خود ، شوکه خواهیم شد..
ممکن است تصور کنیم خب حیات و ممات ما در عالم چه اهمیتی دارد؟ مثل کودکی که در اثر تنبلی و بازیگوشی و خسته شدن از تکرار تکالیف، خود را از دایره درس و مدرسه می خواهد بیرون بکشد.. اول این که چقدر به والدین و اطرافیان خود آزار می رساند. آن والدین برای او هزاران امید دارند و برنامه ها ریخته اند. دوم این که چه صدماتی به سعادت و موقعیت خود می زند که بعدا با چیزی جبران نمی شود. و دلسوزی دیگران دردی از زخم های او نخواهد کاست. پس هر کس مورد توجه ترین فرد عالم برای والدین و خانواده خود و مهم ترین موجود خلقت برای خودش است. که اگر این را بفهمد کار تمام است. لذا تعبیر فارسی زیبایی دارد که از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را!
اگر بفهمی چقدر فضای پرواز داری [ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه (فجر 28) .. رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند..] و چقدر خطر سقوط داری [ قتل الإنسان ما أکفره (عبس/17)] اصلا روش زندگی تو این طور نخواهد ماند. هر فکری را به ذهن و قلبت راه نمی دهی هر حرفی را نمی زنی هر کاری را نمی کنی.. نه این که کسی ببیند یا یا نبیند، تیغ کسی ببرد تو را مواخذه و مجازات کند یا نبرد و نکند. نه بلکه شان خود را اجل از جهالت و غفلت و گناه خواهی دید. اثرات تخلفات را در سیاه سازی لباس خود و کدورت صفای خود و سنگینی حال خود خواهی فهمید. ترس از حسابرسی خداوند در امروز و فردای قیامت خواب شب تو را خواهد گرفت. تو را سحرها از بستر نرم خواهد کند. اشک ها تو را امان نخواهند داد و دل تو نرم و بی تاب خواهد شد و کم کم با این حال مقدس، چاله چوله ها را بهتر خواهی دید و لغزش ها کمتر می شود
و دست عنایت خداوند حکیم و منان را در زندگی خود خواهی دید، البته نه بطور خیالی و القائی و بی استحقاق و نابرده رنج [ و قال علی(ع) لرجل سأله ان یعظه: لا تکن ممن یرجو الآخرة بغیر العمل، و یرجی التوبة بطول الامل. یقول فی الدنیا بقول الزاهدین، و یعمل فیها بعمل الراغبین. ان اعطی منها لم یشبع، و ان منع منها لم یقنع. یعجز عن شکر ما اوتی، و یبتغی الزیادة فیما بقی ینهی و لا ینتهی و یامر بما لا یاتی. یحب الصالحین ولا یعمل عملهم، و یبغض المذنبین وهو احدهم. یکره الموت لکثرة ذنوبه، و یقیم علی ما یکره الموت له ان سقم ظل نادما، وان صح امن لاهیا. یعجب بنفسه اذا عوفی ویقنط اذا ابتلی. ان اصابه بلاء دعا مضطرا و ان ناله رخاء اعرض مغترا.. (نهج البلاغه حکمت 150) ] بلکه بطور ملموس و مشخص [ و اکتب لی امانا من سخطک و بشرنی بذلک فی العاجل دون الآجل، بشری اعرفها و عرفنی فیه علامة أتبینها ان ذلک لا یضیق علیک فی وسعک (صحیفه سجادیه دعای16)] نگاه مهر خدا را خواهی چشید.
لذا امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: « فمن أخذ بالتّقوی عزبت عنه الشدا
و بدا لهم سیئات ما کسبوا
و حاق بهم ما کانوا به یستهزؤن (زمر/47و48)
لذا شاعر به زیبایی می گوید:
ولو أنا إذا متنا تُرکنا - لکانَ المَوْتُ راحَة َ کُلِّ حَیِّ
و لکنا إذا متنا بُعثنا - و نُسأل بعد ذا عن کل شی
گاهی خیال می کنیم اگر شری را گناهی را خلافی را در خفا یا آشکار انجام دادیم و سزای کار غلط را ندیدیم [که بعدا می فهمیم که ای کاش در همان خطای اول سزای آن را میدیدیم و جزای آن را نقدا همانجا می چشیدیم.] پس موضوع تمام شد و رفت! یا معاذ الله آن گناه اساسا کار اشتباه و بدی نبوده و جزو اختیارات بوده و هر چه جزو اختیارات باشد معقول و مجاز است! مثلا اختیار و امکان دزدی باعث می شود بدزدیم و چون بقیه هم می کنند و سنگ از آسمان بر ایشان نریخت و زندگی رو به راه است پس دزدی کاری است درست!
اما دریغ که " فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شرا یره (زلزال 7 و 8) " و وضع الکتاب فتری المجرمین مشفقین مما فیه و یقولون یا ویلتنا مال هذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره الا احصیها و وجدوا ما عملوا حاضرا و لایظلم ربک احدا (کهف/49) یا بنی إنها إن تک مثقال حبة من خردل فتکن فی صخرة أو فی السماوات أو فی الأرض یأت بها الله إن الله لطیف خبیر (لقمان/16) اگر هزار سطر سخن بگوییم مانند امثال این چند آیه شریفه معنا رسا و شفاف نخواهد بود.
لذا هیچ فکری و هیچ حرفی و هیچ عملی در عالم، گم نمی شود. و به محض انجام هر عملی دهها رونوشت و گواهی و شهادت از اعضاء بدن و نفس مدرکه و زمین و زمان و ملائکه و ... از آن کار ثبت می شود. و هرگز و هرگز چیزی در عالم محو نمی شود الا باذن الله.
و ماهای حواس پرت مثل افراد شیرین عقل که با یک دلیت و ارسال یک فایل به سطل زباله آن را تمام شده می پنداریم. دریغ ازین که دهها و دهها رونوشت از آن توسط اهل فن بیرون کشیده می شود به نحوی که خود ما از تجمیع ذره ذره ی کارهای سابق خود ، شوکه خواهیم شد..
ممکن است تصور کنیم خب حیات و ممات ما در عالم چه اهمیتی دارد؟ مثل کودکی که در اثر تنبلی و بازیگوشی و خسته شدن از تکرار تکالیف، خود را از دایره درس و مدرسه می خواهد بیرون بکشد.. اول این که چقدر به والدین و اطرافیان خود آزار می رساند. آن والدین برای او هزاران امید دارند و برنامه ها ریخته اند. دوم این که چه صدماتی به سعادت و موقعیت خود می زند که بعدا با چیزی جبران نمی شود. و دلسوزی دیگران دردی از زخم های او نخواهد کاست. پس هر کس مورد توجه ترین فرد عالم برای والدین و خانواده خود و مهم ترین موجود خلقت برای خودش است. که اگر این را بفهمد کار تمام است. لذا تعبیر فارسی زیبایی دارد که از آیینه بپرس نام نجات دهنده ات را!
اگر بفهمی چقدر فضای پرواز داری [ یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه (فجر 28) .. رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند..] و چقدر خطر سقوط داری [ قتل الإنسان ما أکفره (عبس/17)] اصلا روش زندگی تو این طور نخواهد ماند. هر فکری را به ذهن و قلبت راه نمی دهی هر حرفی را نمی زنی هر کاری را نمی کنی.. نه این که کسی ببیند یا یا نبیند، تیغ کسی ببرد تو را مواخذه و مجازات کند یا نبرد و نکند. نه بلکه شان خود را اجل از جهالت و غفلت و گناه خواهی دید. اثرات تخلفات را در سیاه سازی لباس خود و کدورت صفای خود و سنگینی حال خود خواهی فهمید. ترس از حسابرسی خداوند در امروز و فردای قیامت خواب شب تو را خواهد گرفت. تو را سحرها از بستر نرم خواهد کند. اشک ها تو را امان نخواهند داد و دل تو نرم و بی تاب خواهد شد و کم کم با این حال مقدس، چاله چوله ها را بهتر خواهی دید و لغزش ها کمتر می شود
و دست عنایت خداوند حکیم و منان را در زندگی خود خواهی دید، البته نه بطور خیالی و القائی و بی استحقاق و نابرده رنج [ و قال علی(ع) لرجل سأله ان یعظه: لا تکن ممن یرجو الآخرة بغیر العمل، و یرجی التوبة بطول الامل. یقول فی الدنیا بقول الزاهدین، و یعمل فیها بعمل الراغبین. ان اعطی منها لم یشبع، و ان منع منها لم یقنع. یعجز عن شکر ما اوتی، و یبتغی الزیادة فیما بقی ینهی و لا ینتهی و یامر بما لا یاتی. یحب الصالحین ولا یعمل عملهم، و یبغض المذنبین وهو احدهم. یکره الموت لکثرة ذنوبه، و یقیم علی ما یکره الموت له ان سقم ظل نادما، وان صح امن لاهیا. یعجب بنفسه اذا عوفی ویقنط اذا ابتلی. ان اصابه بلاء دعا مضطرا و ان ناله رخاء اعرض مغترا.. (نهج البلاغه حکمت 150) ] بلکه بطور ملموس و مشخص [ و اکتب لی امانا من سخطک و بشرنی بذلک فی العاجل دون الآجل، بشری اعرفها و عرفنی فیه علامة أتبینها ان ذلک لا یضیق علیک فی وسعک (صحیفه سجادیه دعای16)] نگاه مهر خدا را خواهی چشید.
لذا امیرالمؤمنین سلام الله علیه فرمود: « فمن أخذ بالتّقوی عزبت عنه الشدا
۸.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.