خم شدم و برای آن زن احمق ، قفل خانه اش را شکستم ، غافل از
خم شدم و برای آن زن احمق ، قفل خانه اش را شکستم ، غافل از اینکه برادرش از دور دیدم که بدوبیراه بارم کرد ، بدون هیچ حرفی ، منتظر ماندم عقده هایش خالی شود تا توضیح دهم ، خواهر احمقش از من درخواست کمک کرد ، خواست معذرت خواهی کند اما ، تا چشم باز کرد من رفته بودم ، بی هیچ چشم داشتی...
Malkum X
Malkum X
۱۸۱
۱۱ خرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.