عاشقانه
من را نگاهِ آینه ها پیر میکشید
هر آنچه بود و هست، به تصویر میکشید
کوه یخِ جزیره ی گرمِ خیال را
در حال آب رفتن و تبخیر میکشید
دیوارهایِ سنگیِ تنهاییِ مرا
دستانِ غم دوباره به تفسیر میکشید
ایکاش در کنارِ تو میشد نشست باز
ایکاش دستِ رابطه تغییر میکشید
دستان سرنوشت، مداوم غمِ مرا
در حال شاخه دادن و تکثیر میکشید
در من همیشه کوهِ یخی آب میشد و
دوری و بارِ عشق مرا زیر میکشید
سر فصل هایِ سردِ خودم را ورق زدم
در من شقیقه هایِ غمی تیر میکشید
هر آنچه بود و هست، به تصویر میکشید
کوه یخِ جزیره ی گرمِ خیال را
در حال آب رفتن و تبخیر میکشید
دیوارهایِ سنگیِ تنهاییِ مرا
دستانِ غم دوباره به تفسیر میکشید
ایکاش در کنارِ تو میشد نشست باز
ایکاش دستِ رابطه تغییر میکشید
دستان سرنوشت، مداوم غمِ مرا
در حال شاخه دادن و تکثیر میکشید
در من همیشه کوهِ یخی آب میشد و
دوری و بارِ عشق مرا زیر میکشید
سر فصل هایِ سردِ خودم را ورق زدم
در من شقیقه هایِ غمی تیر میکشید
۴.۳k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲