آه ای شب،
آه ای شب،
ای شبِ نمناک!
عطرِ مرا به آغوشِ خالی اش بِریز
وقتی شبانه به او فکر می کنم!
ردّ مرا به رویایِ خسته اش بِبَر
وقتی که با خاطره اش
دست در آغوش می کنم!
آه ای شب،
ای شبِ دلگیر!
من را بِبَر به پنجره ی نیمه بازِ خواب
آنجا که می توان به تماشای او نشست
وقتی میان خلوتِ پس کوچه های شهر
او را میانِ شعر و غزل گوش می کنم
آه ای شب
ای شبِ تب دار!
از فصلِ پیرهنش یک دو جین خیال
بر تار و پود خستگی ام بی امان ببار
پاییزِ را ببر به تماشایِ پنجره
باران ببار ببار ای آسمان ببار
آه ای شب
ای شب غمناک!
از من خبر ببر که بداند تمامِ من
بسیار نا تمام است بدونِ حضور او
از او خبر بیار که گلدان اطلسی
حرفی جدید ندارد بدونِ او
#حامد_نیازی
ای شبِ نمناک!
عطرِ مرا به آغوشِ خالی اش بِریز
وقتی شبانه به او فکر می کنم!
ردّ مرا به رویایِ خسته اش بِبَر
وقتی که با خاطره اش
دست در آغوش می کنم!
آه ای شب،
ای شبِ دلگیر!
من را بِبَر به پنجره ی نیمه بازِ خواب
آنجا که می توان به تماشای او نشست
وقتی میان خلوتِ پس کوچه های شهر
او را میانِ شعر و غزل گوش می کنم
آه ای شب
ای شبِ تب دار!
از فصلِ پیرهنش یک دو جین خیال
بر تار و پود خستگی ام بی امان ببار
پاییزِ را ببر به تماشایِ پنجره
باران ببار ببار ای آسمان ببار
آه ای شب
ای شب غمناک!
از من خبر ببر که بداند تمامِ من
بسیار نا تمام است بدونِ حضور او
از او خبر بیار که گلدان اطلسی
حرفی جدید ندارد بدونِ او
#حامد_نیازی
۱.۶k
۲۱ خرداد ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.