عشق طلسم شده من
عشق طلسم شده من
کیومری: با چیزی ک دیدم بدنم خشک شد این عکس خانوادم و منه دستم رو گذاشتم روی دهنم تا جیغم بیرون نره این اینا با خانواده من چه نسبتی دارن
کیم سان سو:هی تو کی هستی با اجازه کی اومدی اینجا
کیومری:با صدای پشتم دوباره وارد شک شدم این صدای کیم سان سو بود
کیم سان سو:هی با توهستم جوجه خوشگله تو کس هستی و چرا اینجایی
کیومری: با چشمای گریون برگشتم سمتش
کیم سان سو: ی دفعه برگشت سمتم با کسی ک دیدم از تعجب چشمام داش از حدقه میزد بیرون کیومری😳
دختره هرزه اینجا چیکار میکنیهااا با چند نفر تو رابطه بودی ک اینجوری خوشگل کردی
کیومری: تا اومد سمتم هلش دادم و فرار کردم سمت پایین رفتم بین جمعیت خودم رو گم کردم یونگی رو پیدا کردم دستش رو گرفتم از خونه رفتیم بیرون
یونگی: چیشده چرا گریونی چیزی شده
کیومری: یونگیییی کیم سان سو توی خونه بودددد😭😭من اونو دیدم اون اون ی تخته گذاشته بود توی اتاقش ک از منو خانوادم انتقام بگیرههه
می یونگ: اخ اخ سرفه. دختر جون چی شده چرا انقدر سریع میری اتفاقی افتاده
یونگی: نه کیم سان سو رو دید یاد برادرش افتاد برای همین گریش گرف
می یونگ: اهااا اون داداش عنتر منو دیدی خوب من تو مدرسه بهت نگفتم این پسره احمق داداشمه
کیومری: نه اشکال نداره فقط اگه میشه من برم خونه
می یونگ: نه اصلا جفتتون باهم برید خدافس
یونگی: دستش رو گرفتم بردمش توی ماشین گریه نکن باشه من اون روز ک توی مغازه دیدمش نشناختم معذرت میخوام اون روز هم ک داشتی تعریف میکردی برای اینکه کیم توی کره خیلی زیاده شک نکردم ک اون باشه
حالا چی دیدی توی اتاقش
کیومری: وقتی از در دستشویی در اومدم دستم خورد ب دیوار بعدش باز شد وقتی رفتم تو دیدم ی اتاقه بعد روی ی تخته بزرگ عکس منو خانوادم بود چیزایی ک کاملا نشون میداد میخواد انتقام بگیره
یونگی: هیسسس آروم شاید تازه اینارو درست کرده اون از تمامی آدم های این دنیا ی اطلاعاتی داره تو هرجای مختلف برایاینکه قاتله پدر و مادرش رو پیدا کنه
کیومری: قاتل؟
یونگی: اهوم روزی ک پدر و مادر من مردن پدر و مادر کیم سان سو هم تو ماشین بودن
کیومری: پس می یونگ چی؟
یونگی: اون از خانواده پارکه بعد از مرگپدر و مادر کیم سان سو این خانواده اینو ب سرپرستی گرف ولی اون همه جا خودش رو کیم صدا میزنه
کیومری: اووو
یونگی: شاید توی اون زمان پدر و مادر توهمتوی همونکوچه بودن ک ماد رو پدرامون مردن
کیومری: چرا پدر و مادر تو و سان سو توی ی ماشین بودن
یونگی: چون همکار بودن و خانواده پارک رابطه خیلیییی خوبی با کیم داشتن بعد از مرگ پدر مادرشون بابای می یونگ اون رو ب سرپرستی گرفتن
پارت پونزدهم🦇🌺
کیومری: با چیزی ک دیدم بدنم خشک شد این عکس خانوادم و منه دستم رو گذاشتم روی دهنم تا جیغم بیرون نره این اینا با خانواده من چه نسبتی دارن
کیم سان سو:هی تو کی هستی با اجازه کی اومدی اینجا
کیومری:با صدای پشتم دوباره وارد شک شدم این صدای کیم سان سو بود
کیم سان سو:هی با توهستم جوجه خوشگله تو کس هستی و چرا اینجایی
کیومری: با چشمای گریون برگشتم سمتش
کیم سان سو: ی دفعه برگشت سمتم با کسی ک دیدم از تعجب چشمام داش از حدقه میزد بیرون کیومری😳
دختره هرزه اینجا چیکار میکنیهااا با چند نفر تو رابطه بودی ک اینجوری خوشگل کردی
کیومری: تا اومد سمتم هلش دادم و فرار کردم سمت پایین رفتم بین جمعیت خودم رو گم کردم یونگی رو پیدا کردم دستش رو گرفتم از خونه رفتیم بیرون
یونگی: چیشده چرا گریونی چیزی شده
کیومری: یونگیییی کیم سان سو توی خونه بودددد😭😭من اونو دیدم اون اون ی تخته گذاشته بود توی اتاقش ک از منو خانوادم انتقام بگیرههه
می یونگ: اخ اخ سرفه. دختر جون چی شده چرا انقدر سریع میری اتفاقی افتاده
یونگی: نه کیم سان سو رو دید یاد برادرش افتاد برای همین گریش گرف
می یونگ: اهااا اون داداش عنتر منو دیدی خوب من تو مدرسه بهت نگفتم این پسره احمق داداشمه
کیومری: نه اشکال نداره فقط اگه میشه من برم خونه
می یونگ: نه اصلا جفتتون باهم برید خدافس
یونگی: دستش رو گرفتم بردمش توی ماشین گریه نکن باشه من اون روز ک توی مغازه دیدمش نشناختم معذرت میخوام اون روز هم ک داشتی تعریف میکردی برای اینکه کیم توی کره خیلی زیاده شک نکردم ک اون باشه
حالا چی دیدی توی اتاقش
کیومری: وقتی از در دستشویی در اومدم دستم خورد ب دیوار بعدش باز شد وقتی رفتم تو دیدم ی اتاقه بعد روی ی تخته بزرگ عکس منو خانوادم بود چیزایی ک کاملا نشون میداد میخواد انتقام بگیره
یونگی: هیسسس آروم شاید تازه اینارو درست کرده اون از تمامی آدم های این دنیا ی اطلاعاتی داره تو هرجای مختلف برایاینکه قاتله پدر و مادرش رو پیدا کنه
کیومری: قاتل؟
یونگی: اهوم روزی ک پدر و مادر من مردن پدر و مادر کیم سان سو هم تو ماشین بودن
کیومری: پس می یونگ چی؟
یونگی: اون از خانواده پارکه بعد از مرگپدر و مادر کیم سان سو این خانواده اینو ب سرپرستی گرف ولی اون همه جا خودش رو کیم صدا میزنه
کیومری: اووو
یونگی: شاید توی اون زمان پدر و مادر توهمتوی همونکوچه بودن ک ماد رو پدرامون مردن
کیومری: چرا پدر و مادر تو و سان سو توی ی ماشین بودن
یونگی: چون همکار بودن و خانواده پارک رابطه خیلیییی خوبی با کیم داشتن بعد از مرگ پدر مادرشون بابای می یونگ اون رو ب سرپرستی گرفتن
پارت پونزدهم🦇🌺
۵۶.۶k
۱۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.