معشوقه ی کیم
#معشوقه_ی_کیم
پارت ۳
گفتم : من کیم تهیونگم همون کسی که پدر و برادرت دنبالشن
با لکنت زبون گفت : از من چی میخوای؟
گفتم : شاید باورت براش سخت باشه که یه خلافکار سرد و بی حس عاشق دختری مثل تو بشه
گفت : معلومه که سخته هیچ خلافکاری عاشق من نمیشه ...
گفتم : منکه شدم این ماست داشت نگام میکرد پوزخند زدم و گفتم : تو از همین دقیقه مال منی پس سعی نکن فرار کنی . همین فردا هم عقدت میکنم خانم #مین_هان_سو فهمیدی سری تکون داد و از اتاق رفتم بیرون
هان سو= داشتم از تعجب و خوشحالی میمردم با خودم گفتم : باید فرار کنم نه وایسا بعد ۸ سال دعا بلاخره آرزوم برآورد شد نه فرار نمیکنم تازه اونم منو دوست داره منم بعدا دوستش خواهم داشت وویی داشتم از خوشحالی میترکیدم که یهو اون پسره اومد تو
پارت ۳
گفتم : من کیم تهیونگم همون کسی که پدر و برادرت دنبالشن
با لکنت زبون گفت : از من چی میخوای؟
گفتم : شاید باورت براش سخت باشه که یه خلافکار سرد و بی حس عاشق دختری مثل تو بشه
گفت : معلومه که سخته هیچ خلافکاری عاشق من نمیشه ...
گفتم : منکه شدم این ماست داشت نگام میکرد پوزخند زدم و گفتم : تو از همین دقیقه مال منی پس سعی نکن فرار کنی . همین فردا هم عقدت میکنم خانم #مین_هان_سو فهمیدی سری تکون داد و از اتاق رفتم بیرون
هان سو= داشتم از تعجب و خوشحالی میمردم با خودم گفتم : باید فرار کنم نه وایسا بعد ۸ سال دعا بلاخره آرزوم برآورد شد نه فرار نمیکنم تازه اونم منو دوست داره منم بعدا دوستش خواهم داشت وویی داشتم از خوشحالی میترکیدم که یهو اون پسره اومد تو
۲.۵k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.