به نقل از مادر و خواهر سردار شهید سید حمید تقوی :
به نقل از مادر و خواهر سردار شهید سید حمید تقوی :
خضوع و خشوع،افتادگی،مردانگی،نجابت،سادگی و...از خصایص حاجی بود.
نماز شبهاش یادمون نمیره.حتی 1 شب نماز شبش ترک نشد.اونقدر آروم بیدار میشد و وضو میگرفت که از صدای آب و وضو گرفتنش کسی بیدار نشه و مزاحم کسی نباشه.
اکثر روزهای سال روزه بود و افطارش اکثرا آب و نان و خرما و یا غذای خیلی ساده بود.حتی نون خشک هم بود با کمی آب افطار میکرد.روز شهادتش روزه بود و با زبون روزه به شهادت رسید.
بالشت زیر سر نمیگذاشت...حتی زیرانداز...سر روی زمین میگذاشت چون اکثرا جنگ و جبهه و در موقعیتهای سخت بود شاید میخواست به راحتی عادت نکنه...
در روستای ابودبس در حال ساخت یک مجتمع فرهنگی برای کودکان و نوجوانان محروم اونجا بود و یک حسینیه که مراحل پایانیش بود...قرار بود افطاریهای هر سالش رو از سال آینده در حسینیه جدید بده که فرصت نشد.
میگفت هیچ کس رو از در خونت ناامید رد نکن حتی اگه نمیدونی راست میگه یا نه...شما نیت خودت رو صاف کن و کمکش کن...نیت شما مهمه...
می تونست در بهترین جاهای شهر و خونه های سازمانی زندگی کنه ولی در مجتمعی ساده با تعداد کثیری خانوار زندگی ساده ای داشت چون میخواست مثل مردم عادی زندگی کنه....
چند شب قبل شهادت زنگ زده گفته به مادرم بگید واسم دعا کنه...
از نزدیکان که همراه حاجی در سفر کربلا بودن نقل میشه که حاجی یهو غیب میشد میدیدی رفته یه شهر دیگه تو عراق و روز بعد حاجی رو بالای گنبد اباعبدلله در حال گردگیری میدیدیم.
در مراسمها هیچ وقت بالا نمینشست.و حتی گاهی حاجی را در حال جفت کردن کفشهای عزاداران می دیدیم...
از هیچ یک از وسایل محل کار و بیت المال استفاده شخصی نمیکرد.حالا مثلا کوچکترین چیزش خودکار بود که خودکار استفاده شخصیش با خودکاری که برای کارهاش بود جدا بودن.
خصوصیات اخلاقی حاج حمید و حاج حمیدها پایان ناپذیرند، کاش ما هم میتوانستیم خلوص این آدمهای غیر زمینی،این انسانهای آزاده ی تاریخ و این فرشتگان پاک و مخلص خدا رو داشته باشیم...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
تو بهشت آرزو گم نشدن
آدم حسرت گندم نشدن
وقتی موندن تو غبار زندگی
پر کشیدن از حصار زندگی
زنده موندن واسشون بهونه بود
زندگی بازی بچه گونه بود
یه صدا میخوندشون سمت خدا
با سکوتشون رسیدن به صدا...
صلوات
خضوع و خشوع،افتادگی،مردانگی،نجابت،سادگی و...از خصایص حاجی بود.
نماز شبهاش یادمون نمیره.حتی 1 شب نماز شبش ترک نشد.اونقدر آروم بیدار میشد و وضو میگرفت که از صدای آب و وضو گرفتنش کسی بیدار نشه و مزاحم کسی نباشه.
اکثر روزهای سال روزه بود و افطارش اکثرا آب و نان و خرما و یا غذای خیلی ساده بود.حتی نون خشک هم بود با کمی آب افطار میکرد.روز شهادتش روزه بود و با زبون روزه به شهادت رسید.
بالشت زیر سر نمیگذاشت...حتی زیرانداز...سر روی زمین میگذاشت چون اکثرا جنگ و جبهه و در موقعیتهای سخت بود شاید میخواست به راحتی عادت نکنه...
در روستای ابودبس در حال ساخت یک مجتمع فرهنگی برای کودکان و نوجوانان محروم اونجا بود و یک حسینیه که مراحل پایانیش بود...قرار بود افطاریهای هر سالش رو از سال آینده در حسینیه جدید بده که فرصت نشد.
میگفت هیچ کس رو از در خونت ناامید رد نکن حتی اگه نمیدونی راست میگه یا نه...شما نیت خودت رو صاف کن و کمکش کن...نیت شما مهمه...
می تونست در بهترین جاهای شهر و خونه های سازمانی زندگی کنه ولی در مجتمعی ساده با تعداد کثیری خانوار زندگی ساده ای داشت چون میخواست مثل مردم عادی زندگی کنه....
چند شب قبل شهادت زنگ زده گفته به مادرم بگید واسم دعا کنه...
از نزدیکان که همراه حاجی در سفر کربلا بودن نقل میشه که حاجی یهو غیب میشد میدیدی رفته یه شهر دیگه تو عراق و روز بعد حاجی رو بالای گنبد اباعبدلله در حال گردگیری میدیدیم.
در مراسمها هیچ وقت بالا نمینشست.و حتی گاهی حاجی را در حال جفت کردن کفشهای عزاداران می دیدیم...
از هیچ یک از وسایل محل کار و بیت المال استفاده شخصی نمیکرد.حالا مثلا کوچکترین چیزش خودکار بود که خودکار استفاده شخصیش با خودکاری که برای کارهاش بود جدا بودن.
خصوصیات اخلاقی حاج حمید و حاج حمیدها پایان ناپذیرند، کاش ما هم میتوانستیم خلوص این آدمهای غیر زمینی،این انسانهای آزاده ی تاریخ و این فرشتگان پاک و مخلص خدا رو داشته باشیم...
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
تو بهشت آرزو گم نشدن
آدم حسرت گندم نشدن
وقتی موندن تو غبار زندگی
پر کشیدن از حصار زندگی
زنده موندن واسشون بهونه بود
زندگی بازی بچه گونه بود
یه صدا میخوندشون سمت خدا
با سکوتشون رسیدن به صدا...
صلوات
۲.۷k
۰۹ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.