با قلموی خیالت یادگاری میکشم

با قلموی خیالت یادگاری میکشم...
یک قفس بی پنجره با یک قناری میکشم...

بی تو باران می شود ،این بغض های لعنتی!!!
پشت پلکم انتظارت را بهاری میکشم...

لاله‌ی لبهایِ تو، گل بوسه را جان می دهد،
بوسه ها را لب به لب، سرخِ اناری میکشم...

نیستی، از من ولی انگار چیزی کم شده!!!
مثل ساعت لحظه ها را بی قراری میکشم...

گفته بودی میروم اما کسی باور نکرد!!!
سالهاست من بعد تو، چشم انتظاری میکشم...

آسمان بی ماه مانده تا تو برگردی شبی،
پشت پایت آب را بی اختیاری میکشم...

یاد تو هر شب، قلمو را به دستم می دهد...
با قلم موی خیالت، یادگاری میکشم..
دیدگاه ها (۹)

یک نفر هست صمیمانه تو را می خواهدمثل یک عاشق دیوانه تو را می...

مثل آن چایی که می چسبد به سرما بیشتربا همه گرمیم... با دل ها...

باران که میبارد،جدایی درد دارد دل کندن از یک اشنایی درد دارد...

لکنت شعر و پریشانی و جنجال دلمچه بگویم که کمی خوب شود حال دل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط